کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دعاوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دعاوی
/da'āvi/
معنی
= دعوی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دعاوی
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (اِ.) جِ دعوی . 1 - ادعاها. 2 - مرافعه ها. 3 - اسباب ، وسایل .
-
دعاوی
لغتنامه دهخدا
دعاوی . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ دعوی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دعوی شود. || ادعاها : گفت هین امروز ای خواهان گاومهلتم ده وین دعاوی را مکاو. مولوی . || مرافعه ها. تظلم ها. دادخواهی ها : بخصوص دعاوی که تعلق به مال دیوان نداشته خود [ دیوان بیگی...
-
دعاوی
لغتنامه دهخدا
دعاوی . [ دَ وا ] (ع اِ)ج ِ دعوی ، ولی آنرا به کسر واو (بصورت منقوص ) ارجح دانسته اند. (از اقرب الموارد). رجوع به دَعاوی شود.
-
دعاوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ دعوی] da'āvi = دعوی
-
واژههای مشابه
-
وکیل دعاوی
دیکشنری فارسی به عربی
محامي
-
دفتر ثبت دعاوی حقوقی
دیکشنری فارسی به عربی
قائمة
-
جستوجو در متن
-
supplications
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دعاوی، تضرع، التماس، استدعاء
-
حقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: حقَّة] haqqe راست؛ درست: دعاوی حقه.
-
دعاو
لغتنامه دهخدا
دعاو. [ دَ وِن ْ ] (ع اِ) دعاوی . ج ِ دعوی . (از اقرب الموارد). رجوع به دعاوی شود.
-
barrister
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وکیل مدافع، وکیل دعاوی، مدافع، وکیل مشاور
-
dockets
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایانه ها، دفتر ثبت دعاوی حقوقی، علامت، ثبت کردن
-
barristers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دادستان ها، وکیل مدافع، وکیل دعاوی، مدافع، وکیل مشاور
-
دیوان بیگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. ترکی] [قدیمی] divānbeygi مٲمور مخصوص اجرای احکام و قوانین در عهد صفویه که به بعضی از دعاوی هم رسیدگی میکرد.