کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دعا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دعا
/do'ā/
معنی
۱. درخواست.
۲. نیایش.
۳. درخواست از خداوند.
۴. (اسم) کلماتی که در اوقات مختلف در مقام استغاثه از خداوند و طلب آمرزش یا درخواست خیر و برکت و برآورده شدن حاجت بخوانند.
〈 دعا کردن: (مصدر لازم)
۱. درخواست حاجت کردن از خداوند.
۲. نیایش کردن؛ ثنا گفتن.
〈 دعا کردن کسی را: (مصدر لازم) دربارۀ او دعای خیر کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. نماز، نیایش
۲. رازونیاز، مناجات، ورد
۳. آفرین، تحیت، درود، سلام
۴. حاجتخواهی، نیازطلبی
۵. تعویذ
۶. ثنا، ستایش، مدح ≠ نفرین
برابر فارسی
نیایش
فعل
بن گذشته: دعا کرد
بن حال: دعا کن
دیکشنری
prayer, suffrage
-
جستوجوی دقیق
-
دعا
فرهنگ نامها
(تلفظ: doeā) (عربی) درخواست کردن چیزی از خداوند یا بزرگان دین هنگام نیاز ، اضطرار، آمرزش خواستن و مانند آنها ؛ هر یک از مجموعه سخنانی که معمولاً به زبان عربی است و از قرآن یا سخنان امامان و بزرگان دین گرفته شده است.
-
دعا
واژگان مترادف و متضاد
۱. نماز، نیایش ۲. رازونیاز، مناجات، ورد ۳. آفرین، تحیت، درود، سلام ۴. حاجتخواهی، نیازطلبی ۵. تعویذ ۶. ثنا، ستایش، مدح ≠ نفرین
-
دعا
فرهنگ واژههای سره
نیایش
-
دعا
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ ع . دعاء ] (اِمص .) نیایش ، طلب حاجت از خدا. ج . ادعیه .
-
دعا
لغتنامه دهخدا
دعا. [ دُ ] (ع اِمص ) دعاء. حاجت خواستن . ج ، أدعیه ، دعوات . (از آنندراج ). استغاثه به خدا. استدعای برکت . تضرع . درخواست از درگاه خدا. (ناظم الاطباء). درخواست حاجت از خدا. درخواست حاجت از خداوند برای خود یا دیگری . خدای خوانی . تیغ و شمشیر و خدنگ ...
-
دعا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: دعاء، جمع: اَدعیَة] do'ā ۱. درخواست.۲. نیایش.۳. درخواست از خداوند.۴. (اسم) کلماتی که در اوقات مختلف در مقام استغاثه از خداوند و طلب آمرزش یا درخواست خیر و برکت و برآورده شدن حاجت بخوانند.〈 دعا کردن: (مصدر لازم)۱. درخواست حا...
-
دعا
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: dâɂâ طاری: doɂâ طامه ای: doɂâ طرقی: dâɂâ کشه ای: doɂâ نطنزی: doɂâ
-
دعا
دیکشنری فارسی به عربی
صلاة , صوت , ولاء
-
واژههای مشابه
-
دعاً
لغتنامه دهخدا
دعاً. [ دَ عَن ْ ] (ع اِ فعل ) به معنی دَع است یعنی برخیز و بمان . (از اقرب الموارد). رجوع به دَع شود.
-
دَعّاً
فرهنگ واژگان قرآن
پرت کردن و دفع کردني به شدت(ازکلمه "دعّ " به معناي دفع و پرت کردن به شدت است )
-
دَعَا
فرهنگ واژگان قرآن
خواند-طلب کرد(دعاء و نيز کلمه دعوت به معناي معطوف کردن توجه و نظر شخص دعوت شده است به سوي چيزي که آن شخص دعوت شده و اين کلمه معنائي عموميتر از کلمه نداء دارد ، براي اينکه نداء مختص به باب لفظ و صوت است ، ولي دعاء ، هم شامل دعوت کردن بوسيله لفظ ميشود ...
-
کتاب دعا
لغتنامه دهخدا
کتاب دعا. [ ک ِ ب ِ دُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کتابی که ادعیه ٔ مأثوره و اوقات آن ، در آن است ، مانند مصباح و زادالمعاد و غیره . (از یادداشت مؤلف ) (این ترکیب در تداول با فک اضافه است یعنی با سکون باء).
-
جای دعا
لغتنامه دهخدا
جای دعا. [ ی ِ دُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شریطه . (یادداشت مؤلف ) : شاه نشین چشم من تکیه گه خیال تست جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو.حافظ.
-
دعا خواندن
لغتنامه دهخدا
دعا خواندن . [ دُ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) خواندن دعا.ثنا گفتن . دعای خوب کردن در حق کسی : تبریک ؛ دعا بر له خواندن . (تاج المصادر بیهقی ). || به درگاه خدا تضرع کردن . ثنا گفتن خداوند را : مشایخ همه شب دعا خوانده اندسحرگاه سجاده افشانده اند. سعدی .بخ...