کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دشواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دشواری
/došvāri/
معنی
سختی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اشکال
۲. سختی، صعوبت، عسرت
۳. حدت، شدت
۴. عقده، تنگی، ثقل ≠ سهولت، یسر
دیکشنری
difficulty, hot water, severity, toughness, trial, trouble
-
جستوجوی دقیق
-
دشواری
واژگان مترادف و متضاد
۱. اشکال ۲. سختی، صعوبت، عسرت ۳. حدت، شدت ۴. عقده، تنگی، ثقل ≠ سهولت، یسر
-
دشواری
لغتنامه دهخدا
دشواری . [ دُش ْ ] (حامص مرکب ) اشکال . سختی . زحمت . عسرت . (ناظم الاطباء). تعسر. تکاید. حرج . (منتهی الارب ). شق . (دهار). صعتر. صعداء. صعدد. صعوبة. عسر. عسرة. عسری . (منتهی الارب ). عنت . (دهار). عندأوة. غائلة. غمرة. غول . (منتهی الارب ). کراهة. ...
-
دشواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مقابلِ آسانی] došvāri سختی.
-
دشواری
دیکشنری فارسی به عربی
صعوبة , قسوة
-
واژههای مشابه
-
دشواری وضع
دیکشنری فارسی به عربی
جاذبية
-
به دشواری انداختن
دیکشنری فارسی به عربی
إرْباک
-
جستوجو در متن
-
مسائل
فرهنگ واژههای سره
پرسمانها، پرسشها، دشواری ها، دشواری ها پرسشها
-
دشوارپسند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹دشخوارپسند› došvārpasand ۱. کسی که به دشواری چیزی را پسند کند.۲. آنکه دشواری و سختی را میپسندد.
-
دژواری
لغتنامه دهخدا
دژواری . [ دُژْ ](حامص مرکب ) دشواری . سختی . و رجوع به دشواری شود.
-
کار مشکلی است
فرهنگ واژههای سره
کار دشواری است
-
معضل
فرهنگ واژههای سره
دشواری، کاست
-
precocity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دشواری، زودرسی
-
fluework
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار دشواری