کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دشنام فرستادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دشنام و اهانت
فرهنگ گنجواژه
توهین.
-
دشنام و بدسری
فرهنگ گنجواژه
توهین و تحقیر.
-
دشنام و سَخَط
فرهنگ گنجواژه
بد و بیراه.
-
دشنام و ناسزا
فرهنگ گنجواژه
اهانت.
-
دعا و دشنام
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
جستوجو در متن
-
سب کردن
واژگان مترادف و متضاد
بد گفتن، لعن کردن، لعنت فرستادن، دشنام دادن
-
درود فرستادن
لغتنامه دهخدا
درود فرستادن . [ دُ ف ِ رِ دَ ] (مص مرکب ) نماز گزاردن . (ناظم الاطباء).تصلیة.(ترجمان القرآن جرجانی ). || درود رساندن .درود دادن . سلام و تحیت و آفرین رساندن : فرستم درود فرستاده اش گزین گزینان آزاده اش . فردوسی .سه دیگر بپیمود راه درازدرودش فرستاد و...
-
سلام کردن
لغتنامه دهخدا
سلام کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تحیة.(تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). درود فرستادن . درود گفتن بکسی . تهنیت گفتن کسی را. کلمه ٔ سلام را بر زبان جاری کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : شنیدم همه هرچه دادی پیام وز آن نامداران که کردی سلام . فردوس...
-
رد
لغتنامه دهخدا
رد. [ رَدد ] (ع مص ) بازگردانیدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (از شعوری ج 2 ص 4) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ص 51) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات از منتخب اللغات ). برگردانیدن . (از اقرب الموارد). واگردانیدن . (مصادر اللغ...
-
پی
لغتنامه دهخدا
پی . [ پ َ ] (اِ) دنبال . عقب . پشت . پس . دنباله . عقیب . اثر: پی او؛ دنبال او. بر اثر او : یکی غرم تازان پی یک سوارکه چون او ندیدم به ایوان نگار. فردوسی .برآشفت و برداشت زین و لگام بشد بر پی رخش ناشاد کام . فردوسی .یکایک چو از جنگ برگاشت روی پی اند...
-
دادن
لغتنامه دهخدا
دادن . [ دَ ] (مص ) اسم مصدر آن دهش است . اعطاء. (ترجمان القرآن ). ایتاء. (ترجمان القرآن ). مقابل ِ گرفتن . در اختیار کسی گذاردن بدون برگرداندن . تسلیم کسی کردن چیزی را. ارزانی داشتن چیزی بکسی . منح . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). اکاحة. مقاوا...
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) مأمون بن مأمون خوارزمشاه . بازپسین امیر این خاندان . معاصر سلطان محمود غزنوی . و محمود حره ٔ کالجی دختر سبکتکین را بزنی بوی داد. ودولت مأمونیان پس از درگذشتن او برافتاد. ابوریحان بیرونی هفت سال در خدمت وی ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن میمندی مکنی به ابوالقاسم ،و بنا بگفته ٔ بعضی ابوالحسن ، و ملقب به شمس الکفاة وزیر معروف سلطان محمود و پسر وی مسعود است . پدر احمد، حسن ، در زمان سبکتکین ، عالم بُست بود و به اتهام اختلاس در خراج کشته شد. احمد برادر رضاع...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمد سامانی ، مکنی به ابوابراهیم (279-295 هَ . ق .). مؤلف تاریخ بخارا آرد: ذکر بدایت ولایت امیر ماضی ابوابراهیم اسماعیل بن احمد السامانی : اول ِ سلاطین سامانیانست و بحقیقت پادشاه سزاوار بااستحقاق بوده ، مردی عاقل ، عادل ،...
-
ابومسلم
لغتنامه دهخدا
ابومسلم . [ اَ م ُ ل ِ ] (اِخ ) مروزی .بلعمی در ترجمه ٔ طبری آرد: خبر بیرون آمدن ابومسلم صاحب دولت ولد عباس ، و این ابومسلم غلامی بود و سرّاجی همی کردی نامش عبدالرحمن بن مسلم و اندر خدمت گروهی از مردمان بود از بنی عجل بخراسان و او غلامی زیرک و هشیار ...