کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دشت زر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دشت زر
لغتنامه دهخدا
دشت زر. [ دَ زَ ] (اِخ ) دهی از بلوک فاراب دهستان عمارلو از بخش رودبار شهرستان رشت . سکنه ٔ آن 105 تن . آب آن از رودخانه ٔ شاهرود. محصول آنجا غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
واژههای مشابه
-
دَشت
لهجه و گویش تهرانی
پولی در عید یا در روز که بار اول به دست کسی برسد
-
کبود دشت
لغتنامه دهخدا
کبود دشت . [ ک َ دَش ْ ] (اِخ ) نام پیشین محل قم بوده است . در تاریخ قم آمده است : «... آب تیمره و انار بدین زمین که امروز قبضه ٔ قم است جمع می شد... و بحوالی و جوانب آن انواع گیاه رسته شد و علفزار گشت چنانکه چراگاه دواب بود و روزگار از کثرت نبات و گ...
-
کله دشت
لغتنامه دهخدا
کله دشت . [ ] (اِخ ) دهی از دهستان مزدقانچای است که در بخش نوبران شهرستان ساوه واقع است و 395 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
گریبان دشت
لغتنامه دهخدا
گریبان دشت . [ گ ِ ن ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) میان دشت . وسط دشت ، چون کمر کوه : کرده برون سر ز گریبان دشت گشته لباس همه دامان دشت .میرزا طاهر وحید (از آنندراج ).
-
کلاته دشت
لغتنامه دهخدا
کلاته دشت . [ ک َ ت ِ دَ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان صالح آباد بخش جنت آباد شهرستان مشهد محلی جلگه ای و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کهله دشت
لغتنامه دهخدا
کهله دشت . [ ک ُ ل َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاهروداست که در بخش شاهرود شهرستان هروآباد واقع است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کوشک دشت
لغتنامه دهخدا
کوشک دشت . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان الموت که در بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین واقع است و 122 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
گرمابه دشت
لغتنامه دهخدا
گرمابه دشت . [ گ َ ب َ دَ ] (اِخ ) از جمله کوهستانها و ییلاقات شاه کو و ساور (نزدیک معبر قزلق ). (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 169).
-
ice plain
یخدشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پهنهای از یخ در دهانۀ برخی از روانیخها که اندکی به زمین چسبیده است
-
نی دشت
لغتنامه دهخدا
نی دشت . [ ن َ دَ ] (اِخ ) نام مرتعی است از بخش رامسر شهرستان شهسوار. در 12هزارگزی جنوب غربی رامسر و در منطقه ٔ کوهستانی جنگلی واقع است و آب معدنی گازداری دارد که برای رفع سوء هاضمه مفید است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
زین دشت
لغتنامه دهخدا
زین دشت . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کنار بروژ است که در بخش صومای شهرستان ارومیه واقع است و 442 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
هره دشت
لغتنامه دهخدا
هره دشت . [ هََ رَ دَ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی طوالش که دارای 3726 تن سکنه است . از رود هره دشت مشروب میشود و محصول عمده اش برنج ، غله ، لبنیات و میوه و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
volcanic plane
دشت آتشفشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سطحی که از گدازههای گسترده یا روانههای خاکستر آتشفشانی تشکیل شده است و پستیوبلندیها را میپوشاند