کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دسیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دسیس
/dasis/
معنی
کسی که برای کسب خبر، پنهانی به جایی فرستاده شود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دسیس
لغتنامه دهخدا
دسیس . [ دَ ] (ع ص ، اِ) گنده بغلی که به دوا نرود. || کسی که او راپنهانی به جایی فرستند تا خبر بیاورد. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). || کباب . (منتهی الارب ). بریان شده در خاکستر. (از اقرب الموارد). ج ، دُسُس . (اقرب الموارد). || واحد دسس ، ریاکار...
-
دسیس
لغتنامه دهخدا
دسیس . [ دَ ] (ع مص ) مصدر دَس ّ است در تمام معانی . (ناظم الاطباء). رجوع به دس شود.
-
دسیس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] dasis کسی که برای کسب خبر، پنهانی به جایی فرستاده شود.
-
جستوجو در متن
-
دسس
لغتنامه دهخدا
دسس . [ دُ س ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ دَسیس . (اقرب الموارد). رجوع به دسیس شود. || بوی گند بغل . || ریاکاران که خود را قاری نمایند و قاری نباشند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). واحد آن دسیس باشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به دسیس شود.
-
زیلان
فرهنگ نامها
(تلفظ: ze(a)ylān) (= اَرجی ، دِسیس) نام گیاهی است یکساله و معطر و دارای کرکهای غدهدار و چسبناک از تیرهی اسفناج .
-
پوشیده
لغتنامه دهخدا
پوشیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) بتن کرده . ملبس شده . مغطی . ملبس . بالباس . مقابل برهنه : و اندر این شهر [حران ، مستقر ملوک سودان ] مردان و زنان پوشیده اند و کودک تا ریش برآرد برهنه باشد. (حدود العالم ).زمین گاه پوشیده زو گه برهنه شجر زو گهی مفلس وگه ت...