کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دسر
/deser/
معنی
میوه یا شیرینیای که پس از غذا خوردن و سیر شدن بخورند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دسر
فرهنگ فارسی معین
(دِ س ) [ فر . ] (اِ.) آن چه که در پایان غذا می خورند مانند میوه ، شیرینی ، ژله یا لرزانک و غیره ، پس غذا (فره ).
-
دسر
لغتنامه دهخدا
دسر. [ دَ ] (ع مص ) نیزه زدن و شکافتن . (از منتهی الارب ). طعن . (از اقرب الموارد). || راندن . (از منتهی الارب ). دفع. (از اقرب الموارد). دسع. از احادیث است که : لیس فی العنبر زکاة انما هو شی ٔ دسره البحر؛ یعنی دریا آنرا دفع کرده و رانده است . (از اق...
-
دسر
لغتنامه دهخدا
دسر. [ دِ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) آنچه که در پایان غذا خورند ازمیوه و شیرینی و غیره . عُقبة. (از اقرب الموارد).
-
دسر
لغتنامه دهخدا
دسر. [ دُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ دسراء.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دسراء شود.
-
دسر
لغتنامه دهخدا
دسر. [ دُ / دُ س ُ ] (ع اِ) ج ِ دسار، به معنی میخ . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به دسار شود.
-
دسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dessert] deser میوه یا شیرینیای که پس از غذا خوردن و سیر شدن بخورند.
-
دسر
دیکشنری فارسی به عربی
حلوي
-
واژههای مشابه
-
دُسُرٍ
فرهنگ واژگان قرآن
جمع دسار است ، که به معناي ميخهايي است که با آن تختههاي کشتي را به يکديگر ميکوبند .
-
دِسَرْ
لهجه و گویش گنابادی
desar در گویش گنابادی یعنی در ذهن ، در اندیشه ، تفکر ، خردورزی
-
دِسِر
لهجه و گویش گنابادی
deser در گویش گنابادی یعنی در بالای ، بالا ، در بلندی
-
دَسَّرْ
لهجه و گویش بختیاری
dassar دستاس، آس.
-
دِسَرْ دِشْتَ
لهجه و گویش گنابادی
desardeshta در گویش گنابادی یعنی تصمیم داشتن ، قصد داشتن
-
دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
دیکشنری فارسی به عربی
حلوي