کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صنایع دستی
لغتنامه دهخدا
صنایع دستی . [ ص َ ی ِ ع ِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنچه با دست ساخته میشود از پارچه ، قالی و ساخته های فلزی و غیره . مقابل صنایع ماشینی . رجوع به صنایع ظریفه و صنایع (صنایع ایران ) شود.
-
فراخ دستی
لغتنامه دهخدا
فراخ دستی . [ ف َ دَ ] (حامص مرکب ) جود. مقابل تنگدستی . (یادداشت بخط مؤلف ) : او بزرگتر کسی بود اندر حلم و سخاوت و فراخ دستی . (مجمل التواریخ و القصص ). مردم از فراخ دستی خوشدل بودند. (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 180).
-
هم دستی
لغتنامه دهخدا
هم دستی . [ هََ دَ ] (حامص مرکب ) اتفاق . موافقت . دست به دست هم دادن : در سر آمد نشاط و سرمستی عشق با باده کرده همدستی . نظامی . || درافتادن . پنجه درافگندن : ستیزه با بزرگان به توان بردکه از همدستی خردان شوی خرد. نظامی .نایب شه ز روی سرمستی کرد با ...
-
آب دستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] 'ābdasti چابکی و تردستی در کار؛ مهارت: ◻︎ چنان در لطف بودش آبدستی / که بر آب از لطافت نقش بستی (نظامی۲: ۱۲۸).
-
گشاده دستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] gošādedasti جوانمردی؛ سخاوت.
-
manual communication
ارتباط دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] نوعی ارتباط غیرکلامی که در آن از نشانکهای دستی هجی انگشتی و ایما و اشاره استفاده میشود
-
virtuosity
چیرهدستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] مهارت فنی خارقالعاده در اجرای موسیقی
-
handbells/ handbell
زنگ دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی زنگ با دستهای میلهای یا حلقوی که با تکان دادن با دست به صدا درمیآید
-
handpick
برداشت دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] برداشت محصول با دست
-
boat propeller gear,hand-operated propeller
پروانۀ دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی پروانه که با دست به چرخش در میآید
-
holding brake
ترمز دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] یکی از انواع ترمز که قطار ایستاده را برای مدتی محدود ساکن نگه میدارد
-
manualist
دستیگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] فرد طرفدار رویکرد دستیگرایی در آموزش ناشنوایان
-
manualism
دستیگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] رویکردی در آموزش ناشنوایان مبتنی بر ارتباط دستی
-
hand point
سوزن دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سوزنی که دستی کار میکند و با سامانۀ علائم، همبندی ندارد
-
manually operated window
شیشۀ دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] شیشۀ کناری که با یک دستگیرۀ چرخان با دست بالا و پایین کشیده میشود