کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستگیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دستگیری
/dastgiri/
معنی
۱. دست کسی را گرفتن و به او کمک کردن؛ کمک؛ یاری؛ مدد.
۲. گرفتار ساختن و اسیر کردن کسی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تعاون، غوث، کمک، مدد، مساعدت، معاضدت، همدستی، یاری
۲. بازداشت، توقیف
۳. ارشاد، هدایت
دیکشنری
apprehension, detention, seizure
-
جستوجوی دقیق
-
دستگیری
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعاون، غوث، کمک، مدد، مساعدت، معاضدت، همدستی، یاری ۲. بازداشت، توقیف ۳. ارشاد، هدایت
-
دستگیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - کمک ، اعانت . 2 - اسیر کردن .
-
دستگیری
لغتنامه دهخدا
دستگیری . [ دَ ] (حامص مرکب ) گرفتن دست کسی به اعانت . دستیاری . اعانت . کمک . یاری . مددکاری .یاریگری . (شرفنامه ). معاونت . مساعدت . معاضدت . مدد. همراهی . امداد. اعانت و یاری (آنندراج ) : نومید شده ز دستگیری با ذل یتیمی و اسیری . نظامی .صواب آید ر...
-
دستگیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] dastgiri ۱. دست کسی را گرفتن و به او کمک کردن؛ کمک؛ یاری؛ مدد.۲. گرفتار ساختن و اسیر کردن کسی.
-
دستگیری
دیکشنری فارسی به عربی
اسر , تخوف , صدقة
-
واژههای مشابه
-
دستگیری کردن
لغتنامه دهخدا
دستگیری کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اعانت و مساعدت و معاضدت و یاری و مددکاری کردن : بدان پرورانیدم این تار راکه تا دستگیری کند یار را. فردوسی .گه نعمت دهد نقصان پذیری کند هنگام حیرت دستگیری . نظامی .نه گر دستگیری کنی خرمم نه گر سر بری بر دل آید غ...
-
دستگیری نمودن
لغتنامه دهخدا
دستگیری نمودن . [ دَ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) دستگیری کردن . اعانت کردن : به صحبتش شادمانی کردند و به نان و آبش دستگیری نمودند. (گلستان ).
-
کمک و دستگیری
فرهنگ گنجواژه
کمک.
-
واژههای همآوا
-
دست گیری
لهجه و گویش تهرانی
کمک کردن
-
جستوجو در متن
-
arrestee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستگیری
-
arrestation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستگیری
-
arrestingly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستگیری