کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستگرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دستگرد
/dastgerd/
معنی
۱. قریه.
۲. زمین و ملک زراعتی.
۳. ‹دسکره› بنایی کوشکمانند که بر گرد خانهها باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دستگرد
فرهنگ فارسی معین
(دَ گِ) [ په . ] (اِ.) 1 - قریه . 2 - زمین ناهموار. 3 - زمین و ملک زراعتی . 4 - بنایی مانند کوشک که گرد آن خانه ها باشد. دستگره و دسکره و دستجرد نیز گویند.
-
دستگرد
لغتنامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] (اِ) دسکره . دستجرد. قریه . || زمین هموار. || زمین و ملک زراعتی . || بنایی مانند کوشک که گرد آن خانه ها باشد. و رجوع به دسکره شود.
-
دستگرد
لغتنامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان . واقع در 80هزارگزی شمال باختری کرمان و سه هزارگزی باختر راه مالرو کرمان به شاهزاده محمد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
دستگرد
لغتنامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان طیبی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 7هزارگزی جنوب قلعه رئیسی مرکز دهستان و 120هزارگزی شمال راه شوسه ٔ بهبهان به آغاجاری . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
دستگرد
لغتنامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قلعه گنج بخش کهنوج شهرستان جیرفت . واقع در 82هزارگزی جنوب خاوری کهنوج و 10هزارگزی خاوری راه مالرو مارز به کهنوج . مزارع دستگرد پائین و زیارتگاه جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
دستگرد
لغتنامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لواسان کوچک بخش افجه شهرستان تهران . واقع در 20هزارگزی جنوب افجه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
دستگرد
لغتنامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مهتاب بخش حومه شهرستان اصفهان . واقع در 21هزارگزی شمال خاوری اصفهان و 5هزارگزی جاده ٔ یزد. آب آن از زاینده رود و چاه و راه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
دستگرد
لغتنامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت . واقع در 150هزارگزی جنوب کهنوج و 6هزارگزی باختر راه مالروانگهران به مارز. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
دستگرد
لغتنامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر. واقع در 38هزارگزی جنوب سرباز و کنار راه فرعی سرباز به فیروزآباد. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . اهالی این ده از طایفه ٔ سرباز هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
دستگرد
لغتنامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زلفی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 72هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو شاه آباد به پزه ، با 228 تن سکنه . آب آن از قنات و چاه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
دستگرد
لغتنامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سنخواست بخش اسفراین شهرستان بجنورد. واقع در 60هزارگزی جنوب باختری اسفراین و کنار راه مالرو عمومی میان آباد به جاجرم . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
دستگرد
لغتنامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طبس مسینا بخش درمیان شهرستان بیرجند. واقع در 17هزارگزی جنوب خاوری درمیان و سر راه شوسه ٔ بیرجند به دروح ، با 445 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
دستگرد
لغتنامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوه پنج بخش مرکزی شهرستان سیرجان . واقع در 105هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد و سر راه مالرومشیز به گوداحمر، با 219 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
دستگرد
لغتنامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیار بخش بروجن شهرستان شهرکرد واقع در 43هزارگزی باختر بروجن و سر راه شهرکرد به بروجن با 1505 تن سکنه . آب آن از رودخانه و قنات و چشمه و راه آن ماشین رو است . دبستان و زیارتگاه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایرا...
-
دستگرد
لغتنامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرکن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان . واقع در 19هزارگزی جنوب فلاورجان و 3هزارگزی راه مبارکه به اصفهان با 226 تن سکنه . آب آن از زاینده رود و راه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).