کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستگاه تربیت شنوایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
propaganda machine
دستگاه تبلیغات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] تشکیلاتی که تصویری غیرواقعی از وضعیتی خاص را، غالباً با استفاده از رسانههای گروهی، در پیشبرد یک سیاست به وجود میآورد و ارائه میکند
-
still, distillation apparatus
دستگاه تقطیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] دستگاهی برای جداسازی اجزای مایعات مخلوط با کمک گرما
-
copy machine
دستگاه تکثیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] دستگاهی برای تکثیر اوراق
-
algebraic system
دستگاه جبری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعهای همراه با رابطهها و عملهای تعریفشده روی آن
-
state apparatus
دستگاه حکومت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] مجموعهای از نهادها و سازمانهای دارای کنش متقابل که دولت ازطریق آنها قدرت خود را اعمال میکند
-
autoland
دستگاه خودنشست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] دستگاه هدایت پرواز خودکار که قادر است هواپیما را بدون دخالت خلبان در شرایط دید طبیعی نامساعد بر روی باند پرواز بنشاند
-
sound mixer 1
دستگاه صداآمیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] دستگاه سادهای برای آمیختن صداها که دارای تجهیزات مختصری چون واپایشگر خروجی و نشانکسنج/ سیگنالسنج (signal level meter) و محوکنندههای (faders) جداگانه برای هر خروجی است
-
keywork
دستگاه کلیدها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] مجموعۀ کلیدهای سازهای بادی و سازوکار آنها
-
Golgi's apparatus
دستگاه گلژی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] یکی از اندامکهای میانیاخته که به دو صورت پراکنده یا متمرکز وجود دارد و محتوی لیپوپروتئین است و در سنتز و ترشح یاخته فعالیت دارد
-
prover
دستگاه ورآوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] دستگاهی که حجم خمیر را افزایش میدهد
-
بی دستگاه
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص مر.) بی سر و سامان ، بی سرمایه .
-
دستگاه فرعی
دیکشنری فارسی به عربی
تذييل
-
دستگاه تهویه
دیکشنری فارسی به عربی
جهاز التهوية
-
یک دستگاه
دیکشنری فارسی به عربی
فريق
-
دستگاه بافندگی
دیکشنری فارسی به عربی
منوال