کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستور گشتاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دستور بستن
لغتنامه دهخدا
دستور بستن . [ دَ ب َ ت َ ](مص مرکب ) سامان دادن . به نظام آوردن . نظام دادن .
-
دستور دادن
لغتنامه دهخدا
دستور دادن . [ دَدَ ] (مص مرکب ) امر کردن . فرمان دادن . || گفتن که چگونه کند. گفتن که چه کند و چگونه کند. || سفارش دادن . || اذن دادن . رخصت دادن . اجازت دادن . روا شمردن . اجازه دادن . دستوری دادن : گفت اکنون مرا زمان دهید باز خانه شوم ... گفتم مهل...
-
دستور داشتن
لغتنامه دهخدا
دستور داشتن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) فرمان داشتن . مأمور به اجرای کاری و امری معین بر روش نظام و نسقی خاص بودن . || راهنما و آمر و راهبر قرار دادن . برنامه ٔ کار تعیین کردن : همیشه خرد را تو دستور داربدو جانت از ناسزا دور دار.فردوسی .
-
دستور گرفتن
لغتنامه دهخدا
دستور گرفتن . [ دَ گ ِ رِ ت َ ](مص مرکب ) برنامه ٔ کار و راه و روش و طریقه و نظم ونسق از دستوردهنده گرفتن . برنامه و روش کار از آمری اخذ کردن . طریقه و نسق و نظام کار از دستوردهنده گرفتن . راه و روش و دستور کار از دستوردهنده خواستن .
-
دستور دادن
دیکشنری فارسی به عربی
احدس , عنوان
-
دستور کار
دیکشنری فارسی به عربی
برنامج
-
درشت دستور
دیکشنری فارسی به عربی
مختصر
-
خوراک دستور
دیکشنری فارسی به عربی
وصفة
-
دستور خدا
دیکشنری فارسی به عربی
وصية
-
دستور دهنده
دیکشنری فارسی به عربی
توجيه
-
متضمن دستور
دیکشنری فارسی به عربی
توجيه
-
دستور سازی
دیکشنری فارسی به عربی
صياغة
-
دستور زبان
دیکشنری فارسی به عربی
نحو
-
slow order
دستور تقلیل سرعت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستور کم کردن سرعت در بخشی از خط آهن به دلیل معایب خط یا بستر آن
-
deployment preparation order
دستور تهیۀ استقرار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] دستوری که مقام صلاحیتدار برای حرکت نیروها یا تدارک و آمادگی نیروها برای حرکت به منطقۀ مورد نظر صادر میکند