کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستورالعمل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دستورالعمل
معنی
(دَ رُ لْ عَ مَ) [ معر. ] (اِمر.) دستور کار، دستور.
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. آییننامه، بخشنامه
۲. نسخه
برابر فارسی
دستورکار، شیوه نامه
دیکشنری
formula, guideline, instructions, process, rubric
-
جستوجوی دقیق
-
دستورالعمل
واژگان مترادف و متضاد
۱. آییننامه، بخشنامه ۲. نسخه
-
دستورالعمل
فرهنگ واژههای سره
دستورکار، شیوه نامه
-
دستورالعمل
فرهنگ فارسی معین
(دَ رُ لْ عَ مَ) [ معر. ] (اِمر.) دستور کار، دستور.
-
دستورالعمل
لغتنامه دهخدا
دستورالعمل . [ دَ رُل ْ ع َ م َ ] (اِ مرکب ) دستور کار. دستور عمل . برنامه ٔ کار. طرز و روش و ترتیب و نظام و نسق وحدود کار : ایضاً دستورالعملی در باب دیگر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 213). این خلاصه ای است مسمی به تذکرةالملوک که مشتمل است بر دستورالعمل خد...
-
دستورالعمل
دیکشنری فارسی به عربی
وصفة
-
دستورالعمل
واژهنامه آزاد
کاردستور
-
واژههای مشابه
-
stowage instruction
دستورالعمل بارچینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] دستورالعملی شامل جزئیات بارچینی برای ارائه به کارگران بارچین که فرستنده یا نمایندۀ او برای برخی از کالاها ارائه میکند
-
جستوجو در متن
-
ordonnant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستورالعمل
-
instructedly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستورالعمل
-
misproposal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستورالعمل
-
guidelines
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستورالعمل ها
-
conscriptions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستورالعمل
-
orderedness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستورالعمل