کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستورات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دستورات
لغتنامه دهخدا
دستورات . [ دَ ] (اِ) ج ِ دستور به سیاق عربی . رجوع به دستور شود. || صدیکی که به زمین دار در وقت جمع اراضی داده می شود. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
dictions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستورات
-
compliance
پیروی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] اطاعت بیمار از دستورات پزشکی
-
commandments
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستورات، فرمان، حکم، دستور خدا
-
injunctions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستورات، دستور، حکم بازداشت، نهی، اتحاد، قدغن
-
commands
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستورات، فرماندهی، فرمان، سرکردگی، فرمایش، فرمان دادن، حکم کردن، امر کردن، فرمودن
-
نسخه
فرهنگ فارسی معین
(نُ خِ) [ ع . نسخة ] (اِ.) 1 - نوشته ای که از روی نوشتة دیگر تهیه کنند. 2 - کاغذ حاوی دستورات پزشک . 3 - رونوشت . 4 - واحدی برای شمارش کتاب و رساله . ج . نُسَخ .
-
فالنامه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) کتابی که در آن دستورات و آداب فال گرفتن نوشته شده است . فالوده (دِ) (اِ.) نک پالوده . ؛با شاه ~نخوردن کنایه از: خود را بالاتر از دیگران دانستن و به آن ها اعتنایی نکردن .
-
مُّقْتَصِدٌ
فرهنگ واژگان قرآن
میانه رو- معتدل (اقتصاد به معناي گرفتن قصد ، و قصد به معناي ميانه است ، پس اقتصاد به معناي ميانه روي در امور و پرهيز از افراط و تفريط در امور است ، و امت مقتصده امتي است که در امر دين و تسليم نسبت به دستورات الهي ميانه رو و معتدل باشد )
-
مُّقْتَصِدَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
میانه رو (اقتصاد به معناي گرفتن قصد ، و قصد به معناي ميانه است ، پس اقتصاد به معناي ميانه روي در امور و پرهيز از افراط و تفريط در امور است ، و امت مقتصده امتي است که در امر دين و تسليم نسبت به دستورات الهي ميانه رو و معتدل باشد )
-
مَا يَکْفُرُ
فرهنگ واژگان قرآن
كفر نمی ورزد-كفران نمی كند- ناسپاسي نمی کند - خداي تعالي ونعمتهاي اورا انكارنمی كند -به دستورات الهي عمل می كند(کلمه کفر در اصل به معناي پوشاندن است براي همين در عبارت " کَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ ﭐلْکُفَّارَ نَبَاتُهُ "به معناي كشاورزان است از اين جهت...
-
کَافِرُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
کافران - ناسپاسان - انکار کنندگان خداي تعالي ونعمتهاي او - ترک کنندگان دستورات الهي (کلمه کفر در اصل به معناي پوشاندن است براي همين در عبارت " کَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ ﭐلْکُفَّارَ نَبَاتُهُ "به معناي کشاورزان است از اين جهت که دانه را در خاک پنهان مي...
-
کَافِرِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
کافران - ناسپاسان - انکار کنندگان خداي تعالي ونعمتهاي او - ترک کنندگان دستورات الهي (کلمه کفر در اصل به معناي پوشاندن است براي همين در عبارت " کَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ ﭐلْکُفَّارَ نَبَاتُهُ "به معناي کشاورزان است از اين جهت که دانه را در خاک پنهان مي...
-
کُفَّارٌ
فرهنگ واژگان قرآن
کافران - ناسپاسان - انکار کنندگان خداي تعالي ونعمتهاي او - ترک کنندگان دستورات الهي -کشاورزان(کلمه کفر در اصل به معناي پوشاندن است براي همين در عبارت " کَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ ﭐلْکُفَّارَ نَبَاتُهُ "به معناي کشاورزان است از اين جهت که دانه را در خاک...