کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دسته دسته شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
engine telegraph, engine order telegraph
دستهتلگراف موتور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] دستگاهی برای انتقال مکانیکی یا الکتریکی و دریافت دستورهای بین دو ایستگاه در یک شناور
-
mooring telegraph
دستهتلگراف مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] در گذشته، دستهتلگرافی در سینهگاه کشتی که برای برقراری ارتباط بین پل فرماندهی و مسئول مهاربندی به کار میرفت
-
door pull, door grip, grab handle
دستۀ داخلی در
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] دستهای در داخل در که برای بستن در از آن استفاده میکنند
-
emergency tiller, relieving tiller
دستهسکان اضطراری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] دستهسکانی یدکی که به چارکی یا یوغ وصل میشود و در زمان از کار افتادن سکانافزار از آن استفاده میکنند
-
single arm tiller
دستهسکان تکبازو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] دستهسکانی که از یک بازو یا اهرم تشکیل شده است که آن را از دستهسکان کمانی یا یوغ متمایز میکند
-
reverse tiller
دستهسکان دنبالهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] دستهسکانی که به پشت سکان نیز امتداد یافته است
-
chain tiller
دستهسکان زنجیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] دستهسکانی که با طناب یا زنجیری که به دور استوانهای تابیده شده است به حرکت در میآید
-
spring tiller, elastic quadrant
دستهسکان فنری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] دستهسکانی که با فنر به چارکی یا دستهسکان کمانی وصل شده است و در سر محور سکان آزادانه حرکت میکند
-
quadrant tiller, sectional tiller
دستهسکان کمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] دستهسکانی که به شکل دایرۀ کامل یا نیمدایره یا بخشی از کمان یک دایره است
-
focus puller 1
دستۀ وضوحکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] دستۀ کوچکی که برای تنظیم وضوح تصویر بر روی بدنۀ عدسی تعبیه شده است
-
connecting rod bolt, big-end bolt
پیچ دستهپیستون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] هریک از پیچهایی که نیمحلقۀ دستهپیستون را به دستهپیستون وصل میکند متـ . پیچ شاتون
-
mower-binder
علفبُر دستهبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ماشینی که پس از دروِ محصول، آن را بهصورت بافههای دستهبندیشده به ماشین دیگری تحویل میدهد
-
side-handle baton
باتوم دستهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] باتومی دارای دستهای در پهلو که به مأمور پلیس امکان میدهد که برای وارد آوردن ضربۀ بیشتر و جلوگیری از اصابت ضربۀ شخص مهاجم آن را بچرخاند
-
آستینۀ سر کوچک دستهپیستون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] ← بوش سر کوچک دستهپیستون
-
piston pin bushing,small end bushing,connecting rod small end bush
بوش سر کوچک دستهپیستون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] بوشی که در محل اتصال سر کوچک دستهپیستون به انگشتی پیستون تعبیه میشود متـ . بوش سر کوچک شاتون، آستینۀ سر کوچک دستهپیستون، آستینۀ سر کوچک شاتون