کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستهبندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دسته دسته
فرهنگ گنجواژه
گروه گروه.
-
عمل دسته بندی
دیکشنری فارسی به عربی
تصنيف
-
دسته بندی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رتبة
-
بندی
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسیر، بازداشت، دربند، زندانی، محبوس ≠ آزاد ۲. دربند
-
بندی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bandi گرفتار؛ اسیر؛ زندانی.
-
بندی
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص نسب .) 1 - اسیر، گرفتار. 2 - زندانی . ج . بندیان .
-
بندی
لغتنامه دهخدا
بندی . [ ب َ ] (ص نسبی ) اسیر. گرفتار. (آنندراج ) (غیاث ) (فرهنگ فارسی معین ). اسیر و گرفتار. ج ، بندیان . (ناظم الاطباء). اسیر. (ترجمان القرآن ). زندانی . ج ، بندیان . (فرهنگ فارسی معین ). محبوس . مسجون . مغلول : بندیان داشت بی زوار و پناه برد با خو...
-
بندی
لهجه و گویش تهرانی
انگل ،طفیلی
-
دسته دسته کردن
دیکشنری فارسی به عربی
نوع
-
دسته دسته شدن
دیکشنری فارسی به عربی
قوات
-
کمان دسته
لغتنامه دهخدا
کمان دسته . [ ک َ دَ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) دسته ٔ کمان . قبضه ٔ کمان : بر آهن ز چوب و سرو کرده کارکمان دسته و گوشه عاجین نگار.اسدی .
-
platoon sergeant
گروهبان دسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] درجهداری ارشد در نیروی زمینی که جایگاهی بالاتر از گروهبان یکم و پایینتر از استوار یکم دارد
-
دسته جمعی
فرهنگ واژههای سره
گروه
-
هاون دسته
لغتنامه دهخدا
هاون دسته . [ وَ دَت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) ابزاری از سنگ و یا فلز و یا چوب که بدان در هاون چیزی را کوبند. (ناظم الاطباء).
-
sul tasto (it.), sulla tasteria (it.)
بَر ِ دسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دستور یا شیوهای در نواختن سازهای زهی با حرکت کمانه در نزدیکی یا بر روی رودسته