کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستمزد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دستمزد
/dastmozd/
معنی
پولی که در ازای کاری به کسی بدهند؛ مزد کار؛ اجرت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اجر، اجرت، حقالزحمه، ، حقالقدم
دیکشنری
consideration, emolument, fee, pay, remuneration, stipend, wage
-
جستوجوی دقیق
-
دستمزد
واژگان مترادف و متضاد
اجر، اجرت، حقالزحمه، ، حقالقدم
-
دستمزد
لغتنامه دهخدا
دستمزد. [ دَ م ُ ] (اِ مرکب ) مزدوری که به تازی اجرت گویند. (از شرفنامه ). مزد کار کسی . مزد کارهای دستی . اجرت کار. مزد کسی که کاری کرده باشد. (برهان ). اجرت و مزدوری . (غیاث ). حق الزحمه : هرچه بخشم به دستمزد از من نپذیری و بس کشی بیکار. خاقانی .بد...
-
دستمزد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dastmozd پولی که در ازای کاری به کسی بدهند؛ مزد کار؛ اجرت.
-
دستمزد
دیکشنری فارسی به عربی
اجر ، أجْرٌ
-
واژههای مشابه
-
دستمزد خالص
دیکشنری فارسی به عربی
أُجرَة صافية
-
دستمزد دادن به
دیکشنری فارسی به عربی
اجر
-
اجرت و دستمزد
فرهنگ گنجواژه
مزد.
-
حقوق و دستمزد
فرهنگ گنجواژه
حقالزحمه.
-
پله برقی () (در دستمزد یا قیمتها) تعدیل کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مصعد
-
واژههای همآوا
-
دست مزد
فرهنگ فارسی معین
( ~. مُ) (اِمر.) مزدی که به کسی در مقابل کار وی دهند، حق الزحمه .
-
جستوجو در متن
-
حق الزحمه
فرهنگ واژههای سره
دستمزد
-
handstaff
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستمزد