کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستلاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دستلاف
/dastlāf/
معنی
= دشت۲
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دستلاف
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) پولی که از اولین فروش جنس به دست آید.
-
دستلاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دستفال› [مجاز] dastlāf = دشت۲
-
واژههای مشابه
-
دستلاف، دستگرمی،دشت
لهجه و گویش تهرانی
اولین فروش،انعام،پول قمار باز اول بازی .
-
واژههای همآوا
-
دست لاف
لغتنامه دهخدا
دست لاف . [ دَ ] (اِ مرکب ) دشت . سفته . داشن . دشن . (یادداشت مرحوم دهخدا). پولی که روز اول ماه یا روز اول سال به کسی دهند و آن را خجسته دانند و به فال نیک گیرند. || قلب «دست فال » است به معنی سوداو معامله ٔ اول . (آنندراج ). سودای اولی که استادان ح...
-
دست لاف
لهجه و گویش تهرانی
رشوه، حق و حساب،هدیه برای برکت
-
جستوجو در متن
-
دست فال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dastfāl = دستلاف
-
دستفال
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) (اِمر.) نک دستلاف .
-
حق و حساب
لهجه و گویش تهرانی
طلب ،رشوه،دستلاف
-
دشت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیابان، جلگه، صحرا، فلات، هامون ۲. اولینفروش، دستلاف
-
دخش
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِ.) 1 - آغاز، ابتداء. 2 - آغاز معامله . 3 - دستلاف .
-
دشن
لغتنامه دهخدا
دشن . [ دَ ] (اِ) دستلاف ، که سودای اول اصناف باشد. (برهان ) (آنندراج ). معرب آن داشِن است . (از منتهی الارب ).
-
دشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dašt] [عامیانه] dašt نخستین پولی که کاسب و پیشهور در آغاز کار روزانه از خریدار میگیرد؛ دخش؛ دستلاف. =دشتان