کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستشویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دستشویی
معنی
(دَ) (اِمر.) جایی دارای شیر آب که در آن جا دست و روی را می شویند، توالت .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. توالت، مبال، مبرز اصلاح، رتوش
۲. ترمیم، تعمیر
برابر فارسی
توالت
فعل
بن گذشته: دستشویی کرد
بن حال: دستشویی کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دستشویی
واژگان مترادف و متضاد
۱. توالت، مبال، مبرز اصلاح، رتوش ۲. ترمیم، تعمیر
-
دستشویی
واژگان مترادف و متضاد
توالت، مبرز، مستراح
-
دستشویی
فرهنگ واژههای سره
توالت
-
دستشویی
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِمر.) جایی دارای شیر آب که در آن جا دست و روی را می شویند، توالت .
-
دستشویی
دیکشنری فارسی به عربی
حوض , مرحاض
-
واژههای مشابه
-
محل دستشویی
دیکشنری فارسی به عربی
مرحاض
-
room with toilet
اتاق با دستشویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] اتاق دارای دستشویی
-
واژههای همآوا
-
دست شویی
لغتنامه دهخدا
دست شویی . [ دَ ] (حامص مرکب ) دست شوئی . عمل شستن دست : کنم دست شویی بپاک از پلیدبه بکر این چنین دست باید کشید. نظامی .|| (اِ مرکب ) منبعی فلزی آب را که بر پایه ای تعبیه و نصب باشد و آب از مجرای متصل به شیر از آن برآید و در حوضچه مانندی که بر پایه ا...
-
دست شویی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dastšuy(')i ۱. نوعی لگن سوراخدار که دارای شیر و ظرف آب است و در پای آن دستورو میشویند.۲. توالت.۳. (حاصل مصدر) شستن دست.
-
جستوجو در متن
-
washbasin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستشویی، لگن دستشویی، طشت، تشتک
-
handbasin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستشویی
-
foldouts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستشویی