کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دستجه
/dastaje/
معنی
ظرف شیشهای بزرگ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دستجه
لغتنامه دهخدا
دستجه . [ دَ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فسا. واقع در5هزارگزی جنوب فسا و 3هزارگزی راه شوسه ٔ فسا به جهرم ، با 1878 تن سکنه (سرشماری 1335 هَ . ش .). آب آن از قنات و چاه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
دستجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دستجَة، معرب، مٲخوذ از فارسی: دستچه] ‹دسته› [قدیمی] dastaje ظرف شیشهای بزرگ.
-
واژههای مشابه
-
دستجة
لغتنامه دهخدا
دستجة. [ دَ ت َ ج َ ] (معرب ، اِ) معرب دسته ٔ فارسی است . ج ، دساتج . (از منتهی الارب ) (از مهذب الاسماء). مأخوذ از دسته ٔ فارسی . آغوش . (ناظم الاطباء). دسته . (منتهی الارب ). «حزمة» و بسته و دسته . (از اقرب الموارد). || دسته : دستجه ٔ هاون ؛ دسته ...
-
جستوجو در متن
-
دساتج
لغتنامه دهخدا
دساتج . [دَ ت ِ ] (ع ، اِ) ج ِ دَستجة که معرب دسته است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به دستجة شود.
-
موازی
لغتنامه دهخدا
موازی . [ م ُ ] (ع ص ) برابر و مساوی . همسنگ . هم پهلو. هم پایه . هم رتبه : ذات شریف او در شرف موازی سماک و در رفعت مساوی افلاک . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 396). آن لشکر کوههای چند که مساوی سماء و موازی جوزاء بود در مسافت آن دیار قطع کردند. (ترجمه ٔ تار...
-
دسته
لغتنامه دهخدا
دسته . [ دَ ت َ / ت ِ ] (اِ) هر چیز که نسبت به دست دارد. (آنندراج ). || دستینه . خط نوشته . دستخط : گوئی که به پیرانه سر از می بکشم دست آن باید کز مرگ نشان یابی و دسته . کسائی .و مراد از این دست همانست که حافظ گوید در این بیت «یا ز دیوان قضا خط امانی...