کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستاویز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دستاویز
/dastāviz/
معنی
۱. [مجاز] وسیله؛ بهانه.
۲. هر چیزی که آن را وسیله و آلت دست قرار بدهند؛ دستپیچ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بهانه، توسل، حربه، عذر، گزک، مستمسک
دیکشنری
excuse, plea, pretext
-
جستوجوی دقیق
-
دستاویز
واژگان مترادف و متضاد
بهانه، توسل، حربه، عذر، گزک، مستمسک
-
دستاویز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) ‹دستآویز› dastāviz ۱. [مجاز] وسیله؛ بهانه.۲. هر چیزی که آن را وسیله و آلت دست قرار بدهند؛ دستپیچ.
-
دستاویز
دیکشنری فارسی به عربی
ذريعة , عذر , مستند الصرف , وثيقة
-
واژههای همآوا
-
دست آویز
لغتنامه دهخدا
دست آویز. [ دَ ] (اِ مرکب ) آنچه همراه آورند و وسیله ٔ مدعای خود سازند. (برهان ). چیزی که تمسک بدان کنند و آنرا وسیله ٔ مدعای خود سازند. (آنندراج ). در لهجه ٔ شوشتر «دس اوویز» گویند، و آن تمسک و سند باشد. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). وسیله . (منتهی...
-
جستوجو در متن
-
مستمسک قرار دادن
واژگان مترادف و متضاد
بهانه کردن، دستاویز ساختن، دستاویز قرار دادن
-
بهانه کردن
واژگان مترادف و متضاد
دستاویز کردن، دستاویز قرار دادن، مستمسک قرار دادن
-
بهانه
فرهنگ واژههای سره
دستاویز
-
پیرهن عثمون
لهجه و گویش تهرانی
بهانه ،دستاویز
-
وسیله
فرهنگ واژههای سره
ابزار، دستاویز، دستآوی، افزار
-
آتو
واژهنامه آزاد
دستاویز، نقطه ضعف، بهانه
-
توسل
واژگان مترادف و متضاد
۱. آویزش، اعتصام، تشبث، تمسک، دستاویز ۲. دست به دامانشدن، متوسل شدن، دستاویز گرفتن
-
تمسک جستن
واژگان مترادف و متضاد
متشبث شدن، دستاویز قرار دادن، متوسل شدن، تشبث کردن
-
documents
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسناد، سند، مدرک، تمسک، دستاویز