کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دزکشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دزکشی
لغتنامه دهخدا
دزکشی . [ دُ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) به معنای دزکاری است . (از لغت محلی شوشتر - خطی ). رجوع به دزکاری شود.
-
دزکشی
لغتنامه دهخدا
دزکشی . [ دُ ک ُ ] (حامص مرکب ) گوسفندکشی را گویند که قصابان بی خبر مستأجر کشند و به مردم فروشند، یا آنچه مستأجر از ایشان می گیرد به او ندهند. (لغت محلی شوشتر - خطی ). || کنایه از طبیبی که تازه روی کار آمده و بی وقوف در گوشه و کنار معالجه ٔ مرض کند...
-
جستوجو در متن
-
دزکاری
لغتنامه دهخدا
دزکاری . [ دُ ] (حامص مرکب ) شیدابازی ، و آن کسی است که با زنان متفرقه سر و کار داشته باشد. دزکشی . (از لغت محلی شوشتر - خطی ).