کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دزک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دزک
/dazak/
معنی
دستارچه؛ دستمال؛ درک: ◻︎ ای طرفهٴ خوبان من ای شهرۀ ری / لب را به سر دزک بکن پاک ز می (رودکی: لغتنامه: دزک).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دزک
فرهنگ فارسی معین
(دِ زَ) (اِمصغ .) دز کوچک ، قلعة کوچک .
-
دزک
فرهنگ فارسی معین
(دَ زَ) (اِ.) دستارچه ، دستمال .
-
دزک
لغتنامه دهخدا
دزک . [ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش ایوانکی ، شهرستان دماوند. واقع در 3 هزارگزی شمال ایوانکی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
دزک
لغتنامه دهخدا
دزک . [ دَ زَ ] (اِ) دستار را گویند که مندیل و رومال است و بعضی دستارچه را گفته اند که دستمال و روپاک باشد. (برهان ). دستار و دستارچه . (انجمن آرا) (آنندراج ) : ای طرفه ٔ خوبان من ای شهره ٔ ری لب را به سر دزک بکن پاک ز می . رودکی .رجوع به دُز به معنی...
-
دزک
لغتنامه دهخدا
دزک . [ دَ زَ ] (اِ) شاگرد مطبخی وطفلی را که در مطبخ نشیند تا طعام از آن خورد. و به این معنی بَزَک هم آمده . (لغت محلی شوشتر - خطی ).
-
دزک
لغتنامه دهخدا
دزک . [ دِ زَ ] (اِ مصغر) مصغر دز. دز کوچک . قلعه ٔ کوچک . (ازانجمن آرا) (از آنندراج ). قلعه و حصار کوچک . (ناظم الاطباء) : در زیر این قلعه دزکی است کوچک محکم استاک گویند آنرا. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 158).
-
دزک
لغتنامه دهخدا
دزک . [ دِ زَ ] (اِخ ) در لارجاک مازندران دزک نام قلعه ای بوده که صاحب تاریخ مازندران گفته که فریدون در آن ده دزک که قصبه ٔ آن ناحیه است متولد شده پس از چندی فرانک مادرش او را به حدود سواته کوه به قریه ای موسوم به شلاب برده توقف کرد پس از چندی به ده ...
-
دزک
لغتنامه دهخدا
دزک . [ دِ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیرگان بخش اردل ، شهرستان شهرکرد. واقع در 48هزارگزی شمال باختری اردل ، با 124 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
دزک
لغتنامه دهخدا
دزک . [ دِ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جهانگیری بخش مسجدسلیمان ، شهرستان اهواز. واقع در 37هزارگزی شمال باختری مسجدسلیمان و 6هزارگزی خاور راه شوسه ٔ مسجدسلیمان به لالی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
دزک
لغتنامه دهخدا
دزک . [ دِ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ شهرستان سراوان استان بلوچستان و سیستان که مشهور به داورپناه شده است . رجوع به داورپناه و دائرةالمعارف فارسی شود.
-
دزک
لغتنامه دهخدا
دزک . [ دِ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستم ، بخش فهلیان و ممسنی ، شهرستان کازرون . واقع در 11هزارگزی شمال غربی فهلیان و کنار راه شوسه ٔ کازرون به بهبهان ، با 100 تن سکنه . آب آن از چشمه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
دزک
لغتنامه دهخدا
دزک . [ دِ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیار بخش بروجن شهرستان شهرکرد.واقع در 36هزارگزی شمال غربی بروجن و 15 هزارگزی راه شلمزار به شهر کرد، با 1671 تن سکنه . آب آن از قنات و رودخانه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
دزک
لغتنامه دهخدا
دزک . [ دِ زِ ] (اِخ ) شهرکی است [ به ماوراءالنهر ] . اندر وی آب روان است و به نزدیکی او جایی است مرسمنده خوانند، و آنجا در هر سالی یک روز بازار بود که گویند آن روز در آن بازار افزون از صد هزار دینار بازرگانی کنند. (حدود العالم چ دانشگاه ص 111).
-
دزک
لغتنامه دهخدا
دزک . [ دُ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر. واقع در 6 هزارگزی خاور سرباز و کنار راه مالرو سرباز به زابلی ، با 125 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
دزک
لغتنامه دهخدا
دزک . [ دُ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایسین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس . واقع در 30هزارگزی شمال بندرعباس و سر راه مالرو ایسین به فین ، با 402 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).