کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دزد مَبَر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دله دزد
لغتنامه دهخدا
دله دزد.[ دَ ل َ / ل ِ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) در اصطلاح عامیانه ، آنکه چیزهای کم ارز دزدد. آنکه چیزهای کم بها دزدد. آنکه دزدیهای خرد و ناچیز کند. دزد چیزهای کم ارز.(یادداشت مرحوم دهخدا). نظیر آفتابه دزد و مانند آن ،دزدی که به چیزهای کوچک خاصه خوراک...
-
دزد بگیر
لغتنامه دهخدا
دزد بگیر. [ دُ ب ِ ] (نف مرکب ) (از: دزد + ب + گیر) گیرنده ٔ دزد. دستگیرکننده ٔ سارق . دزد بگیرنده . دزدگیر. آنکه دزد را گیرد. || مأمور دولت که دزدان را توقیف کند. و رجوع به دزدگیر شود.
-
دزد دریایی
لغتنامه دهخدا
دزد دریایی . [ دُ دِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دریازن . (یادداشت مرحوم دهخدا). || در حقوق بین المللی ، اصطلاحاً کشتیی را گویند که مسلح کنند و بدون اجازه ٔ یکی از دول مبادرت به بحرپیمایی کنند و متعرض کشتیهای تجاری و جان و مال مسافرین و سرنشینان آ...
-
دزد زدن
لغتنامه دهخدا
دزد زدن . [ دُ زَ دَ ] (مص مرکب ) دستبرد زدن دزد به جائی . مورد سرقت واقع شدن کسی یا جایی .
-
دزد گاه
لغتنامه دهخدا
دزد گاه . [ دُ ] (اِ مرکب ) جای بودن دزدان . (آنندراج ). مسکن و مأوای دزدان و جایی که دزدان در آن باشند یا پنهان شوند. (از ناظم الاطباء). جایی که عادةً بدانجا دزدان و راهزنان باشند. جایی که در آنجا عادةً دزدان جای دارند و راه بر عابرین گیرند. آنجای ...
-
درم دزد
لغتنامه دهخدا
درم دزد. [ دِ رَ دُ ] (نف مرکب ) آنکه درم دزدد. دزد درم . || (اِ مرکب ) قُرْنَبی ̍،و آن جنسی است از خبزدوک و خبزدو. (مهذب الاسماء). جعل . (ناظم الاطباء). درم دوز. و رجوع به درم دوز شود.
-
شاه دزد
لغتنامه دهخدا
شاه دزد. [ دُ ] (اِ مرکب ) دزدی که در فن دزدی از طایفه ٔ دزدان ممتاز باشد. (از بهار عجم ) (از آنندراج ) : شاه بیتی ز من حریفی بردروشنم شد که شاه دزدی هست .محسن تأثیر (از بهار عجم ).
-
شب دزد
لغتنامه دهخدا
شب دزد. [ ش َ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دزدشب . (ناظم الاطباء). آنکه شبها دزدی کند برخلاف رهزنان و عیارپیشگان که روزها دزدی کنند. (از آنندراج ).
-
قلعه دزد
لغتنامه دهخدا
قلعه دزد. [ ق َ ع َ دُ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان بویراحمد سردسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان ، واقع در 16 هزارگزی شمال شوسه ٔ آرو به بهبهان و 22 هزارگزی خاوری بهبهان . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل مالاریایی است . سکنه ٔ آن 200 تن است ....
-
قطره دزد
لغتنامه دهخدا
قطره دزد. [ ق َ رَ / رِ دُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از ابر، و آب دزد نیز گویند. (آنندراج ) : چو دریا چرا ترسم از قطره دزدکه ابرم دهد بیش از آن دست مزد. نظامی (از آنندراج ).|| و بعضی آفتاب را گویند. (آنندراج ).
-
پیاده دزد
لغتنامه دهخدا
پیاده دزد. [ دَ / دِ دُ ] (اِ مرکب ) دزد که مرکب و برنشست ندارد : و آن راه مخوف باشد از پیاده دزد و هوای آن سردسیر است و معتدل . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 134).
-
بوسه دزد
لغتنامه دهخدا
بوسه دزد. [ س َ / س ِ دُ ] (نف مرکب ) آنکه در پنهانی بوسه کند. بوسه ربا. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : بوسه دزدی زده در خواب بر اومهر تنگ شکرش برجا نیست .ظهوری (از آنندراج ).
-
چاه دزد
لغتنامه دهخدا
چاه دزد. [ دُ ] (اِخ ) از دهات جلگه ٔهرون آباد است و در صورتیکه از هرون آباد به کرند بروند این هر سه ده [ چاه زر. چاه زرد و چاه دزد ] در طرف راست راه واقعند. (از مرآت البلدان ج 4 ص 133).
-
دله دزد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] daledozd آنکه در هرجا هرچیز کمبها که بیابد بدزدد.
-
دزد مسلح
دیکشنری فارسی به عربی
رجل مسلح