کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دزدیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دزدیده
/dozdide/
معنی
۱. مال ربودهشده؛ دزدیشده.
۲. (قید) بهطور دزدی و پنهانی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دزدیده
فرهنگ فارسی معین
(دُ دِ)1 - (ص مف .) مال یا پول دزدیده شده . 2 - (ق .) به طور پنهانی .
-
دزدیده
لغتنامه دهخدا
دزدیده . [ دُ دی دَ / دِ ] (ن مف ) دزدیده شده . ربوده شده . سرقت شده . مسروق . (ناظم الاطباء). مسروقة. مستسرق . مسترقه . (یادداشت مرحوم دهخدا) : فرمودند کباب دزدیده خوردن و طمع لقمه ٔ ما نیز کردن . (انیس الطالبین ص 122).هَشیلة؛ دزدیده از شتر و جز آن ...
-
دزدیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) dozdide ۱. مال ربودهشده؛ دزدیشده.۲. (قید) بهطور دزدی و پنهانی.
-
واژههای مشابه
-
پنجه دزدیده
فرهنگ فارسی معین
( ~ دُ دِ) (اِمر.) نک بهیزک .
-
پنجه ٔ دزدیده
لغتنامه دهخدا
پنجه ٔ دزدیده . [ پ َ ج َ / ج ِ ی ِ دُ دی دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ترجمه ٔ خمسه ٔ مسترقه است و آن پنج روزی باشد که در آخر تقویمها نویسند. و وجه تسمیه به دزدیده از آن جهت است که وزیر یکی از پادشاهان عجم حاصل این پنج روز را از تمام ممالک او هم...
-
جستوجو در متن
-
dezincified
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دزدیده شده
-
twaddleize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دزدیده شدن
-
dastardize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دزدیده شدن
-
مسروقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مسروقَة] [قدیمی] masruqe دزدیدهشده.
-
استراق
لغتنامه دهخدا
استراق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دزدیدن . دزدیده کردن . (منتهی الارب ).- استراق سمع ؛ دزدیده گوش بداشتن . (زوزنی ). دزدیده گوش بسخن فراداشتن . گوش بسخن کسی داشتن . (غیاث ). گوش ایستادن . دزدیده گوش کردن . گوش داشتن پنهانی سخن کسی را. گوش دادن نهانی سخن کس...
-
مسروق
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) دزدیده شده .
-
ملموح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] malmuh چیزی یا کسی که دزدیده به آن نگاهکنند؛ نگریستهشده.
-
robbed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دزدیده شده، غارت زده