کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دزدک سر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دزدک سر
لغتنامه دهخدا
دزدک سر. [ دُ دَ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش معلم کلایه شهرستان قزوین . واقع در 10هزارگزی جنوب شرقی معلم کلایه با 145 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
واژههای مشابه
-
آب دزدک
فرهنگ فارسی معین
(دُ دَ) (اِمر.) 1 - سرنگ . 2 - جانوری است قهوه ای رنگ با پای دندانه دار و تیز که زمین را سوراخ می کند و به ریشة گیاهان آسیب می رساند، خوراکش کرم ها و حشرات می باشد، بال های کوچکی هم دارد که می تواند کمی پرواز کند.
-
آفتاب دزدک
لغتنامه دهخدا
آفتاب دزدک . [ دُ دَ ] (اِ مرکب ) شبکه ای که طفلان از نی بوریا ساخته و در آفتاب گذارند.
-
اب دزدک
دیکشنری فارسی به عربی
نافورة
-
آب دزدک
لهجه و گویش تهرانی
حشرهای با آرواره قوی که بریشه گیاهان آسیب میرساند.
-
جستوجو در متن
-
مضخة
لغتنامه دهخدا
مضخة. [ م ِ ض َخ ْ خ َ ] (ع اِ) نی و جز آن میان کاواک که در آن چوب و مانند آن اندازند تا به کسی آب پاشند، و به هندی بچکاری است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). آب دزدک ، یعنی نی و یا چیز دیگری مانند آن که میان کاواک باشدو در میان آن چوب...