کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دزدانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دزدانه
/dozdāne/
معنی
۱. مانند دزدان.
۲. (قید) نهانی؛ دور از چشم کسی؛ یواش و بیسروصدا؛ دزدکی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پنهانی، دزدکی، غافلگیرانه، مخفیانه ≠ آشکارا، فاش
دیکشنری
furtive, piratical, sneak, surreptitiously, thievish
-
جستوجوی دقیق
-
دزدانه
واژگان مترادف و متضاد
پنهانی، دزدکی، غافلگیرانه، مخفیانه ≠ آشکارا، فاش
-
دزدانه
لغتنامه دهخدا
دزدانه . [ دُ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) منسوب به دزد، بطوردزدی . (ناظم الاطباء). چون دزدان . دزدکی : آن یکی بررفت بالای درخت می فشاند او میوه را دزدانه سخت . مولوی .و رجوع به دزدکی شود.- امثال : دزدانه درو دیده که دردانه اسیر است ؛ و سبب آن چنین بود که...
-
دزدانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) dozdāne ۱. مانند دزدان.۲. (قید) نهانی؛ دور از چشم کسی؛ یواش و بیسروصدا؛ دزدکی.
-
جستوجو در متن
-
dodgery
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دزدانه، طفره روی
-
larcenous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لارسنوس، مربوط به دزدی، دزدانه
-
keek
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیک، نگاه دزدانه، نگاه دزدانه کردن، از سوراخ نگاه کردن، با چشم نیم باز نگاه کردن
-
keeks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کج، نگاه دزدانه، نگاه دزدانه کردن، از سوراخ نگاه کردن، با چشم نیم باز نگاه کردن
-
سر دالی،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
نگاه دزدانه، سرک کشیدن،دالی کردن
-
دزدکی
واژگان مترادف و متضاد
پاورچین، پنهانی، دزدانه، قاچاچی، محرمانه، مخفیانه ≠ آشکارا، فاش
-
keeked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کباب شده، نگاه دزدانه کردن، از سوراخ نگاه کردن، با چشم نیم باز نگاه کردن
-
keeking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
keeking، نگاه دزدانه کردن، از سوراخ نگاه کردن، با چشم نیم باز نگاه کردن
-
راهزنانه
لغتنامه دهخدا
راهزنانه . [ زَ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) دزدانه . مانند راهزنان . مانند دزد. همچون دزد. بسان قاطعان طریق .
-
دزدکی
لغتنامه دهخدا
دزدکی . [ دُ دَ ] (ق مرکب ) چون دزد. بسان دزد. چون دزدان . دزدانه . دزدوار.بصورت دزدی . (یادداشت مرحوم دهخدا). || پنهانی . مخفیانه . به نهانی . (یادداشت مرحوم دهخدا).- دزدکی ؛ در چیزی دیدن و نگاه کردن ، دزدیده در وی نظر کردن . از زیر چشم دیدن . (یاد...
-
محرق
لغتنامه دهخدا
محرق . [ م ُ رَ ] (ع ص ) نیک سوخته شده به آتش . (از منتهی الارب ). مشتعل و افروخته . (ناظم الاطباء). سوزانیده شده . (غیاث ). سوخته شده . (ناظم الاطباء) : دیو دزدانه سوی گردون روداز شهاب او محرق و مطعون شود. مولوی (مثنوی ص 244).- رصاص محرق ؛ ارزیز سو...