کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دریوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دریوش
/daryuš/
معنی
=درویش
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دریوش
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِ.) گدا، درویش .
-
دریوش
لغتنامه دهخدا
دریوش . [ دَرْ ] (ص ، اِ) گدا و درویش و مسکین . (برهان ). درویش . (جهانگیری ). تبدیل زای است به شین ، به معنی گدا و محتاج . (انجمن آرا) (آنندراج ). درویش و مسکین و فقیر و درویش متدین . (ناظم الاطباء) : ز دلها گشت بیدادی فراموش توانگر شد هرآنکه بود در...
-
دریوش
لغتنامه دهخدا
دریوش .[ دَ ] (اِخ ) نام حاکم همدان که پادشاه بابل گردید و به داریوش موسوم است . (انجمن آرا) (آنندراج ). صورت شکسته ٔ کلمه ٔ داریوش است و آنچه صاحب انجمن آرا درباره ٔ او نوشته صحیح نمی نماید. رجوع به داریوش شود.
-
دریوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] daryuš =درویش
-
جستوجو در متن
-
بیدادی
لغتنامه دهخدا
بیدادی . (حامص مرکب ) حالت بیداد. ظلم . جور. جفا و ستم . (آنندراج ). بیدادگری . (ناظم الاطباء). ستمکاری . عدوان . ستم . اعتداء. (یادداشت مؤلف ) : ازین پس گر آید ز جایی خروش ز بیدادی و غارت و جنگ و جوش . فردوسی .پذیرفت پاکیزه دین بهی نهان گشت بیدادی ...
-
ز
لغتنامه دهخدا
ز. (حرف ) صورت حرف سیزدهم است از حروف هجا و در حساب جُمَّل آن را به هفت دارند و در شمار ترتیبی نماینده ٔ عدد 13 است و نام آن زاء، زای ، زی و ز است . و آن را در مقابل زاء غلیظه «ژ»، زاء خالصه و زاء اخت الراء گویند و در تجوید از حروف اسلیه و مائیه و حر...
-
ش
لغتنامه دهخدا
ش . (حرف ) حرف شانزدهم از الفبای فارسی و سیزدهم از حروف هجای عرب و بیست و یکم از حروف ابجد و در حساب ترتیبی نماینده ٔ عدد شانزده است و به حساب جُمَّل آن را به سیصد دارند. نام آن در فارسی و عربی شین است . در تهجی عبرانی که اصل تهجّی عربی است نام این ح...