کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دریغ نورز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دریغ نورز
واژهنامه آزاد
کوتاهی نکردن
-
واژههای مشابه
-
بی دریغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bida(e)riq ۱. بیمضایقه.۲. از روی جوانمردی و گذشت.۳. بدون بخل.
-
کاه دریغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] kāhde(a)riq اسب لاغر و مردنی یا تنبل که کاه و جو دادن به او حیف باشد.
-
بی دریغ
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ق مر.) 1 - بی مضایقه . 2 - بدون ملاحظه و خودداری .
-
دریغ خوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ دَ) (مص ل .) متأسف شدن ، حسرت خوردن .
-
دریغ داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص م .) مضایقه کردن چیزی از کسی .
-
دریغ آمدن
لغتنامه دهخدا
دریغ آمدن . [ دِ/ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) حسرت داشتن . (ناظم الاطباء). || مایه ٔ افسوس خوردن شدن : وه چه سنگی که خون خاقانی ریختی نامده دریغ از تو. خاقانی . || حیف آمدن . روا آمدن : نباید که خواهد ز ما باژ و گنج دریغ آیدش جان دانا برنج . فردوسی .دریغت...
-
دریغ خوردن
لغتنامه دهخدا
دریغ خوردن . [ دِ / دَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) حسرت کردن . افسوس خوردن . آه کشیدن . غم خوردن . (ناظم الاطباء). درد خوردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). اسف . (دهار). تأسف . تبلد. تحسر. تحکر. تفکن . تهلیف . (منتهی الارب ). حسرة. (دهار). لهف . (منتهی ا...
-
دریغ داشتن
لغتنامه دهخدا
دریغ داشتن . [ دِ / دَ ت َ ] (مص مرکب ) بازداشتن و منع کردن و رد کردن و ابا کردن و امتناع نمودن و امساک کردن و نگاه داشتن . (ناظم الاطباء). مضایقه نمودن . (آنندراج ). مضایقه کردن . مضایقه داشتن . مضایقت کردن : گر ایدون که از من نداری دریغیکی باره با ...
-
دریغ کردن
لغتنامه دهخدا
دریغ کردن . [ دِ / دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دریغ داشتن . مضایقه کردن . ندادن چیزی یا از چیزی به کسی . کوتاهی کردن . خویشتن داری کردن . امتناع و مخالفت کردن . منع کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). انکار کردن و رد کردن و امتناع نمودن و بازداشتن و ترک کردن و ...
-
دریغ گفتن
لغتنامه دهخدا
دریغ گفتن . [ دِ / دَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) افسوس خوردن . اظهار تأسف کردن : عمرش دراز باد که برقتل بی گناه وقتی دریغ گفت که تیر از کمان برفت .سعدی .
-
دریغ داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
احتياطي
-
درد و دریغ
فرهنگ گنجواژه
تأسف.
-
دریغ و درد
فرهنگ گنجواژه
افسوس.