کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دریاچۀ کمپرورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دریاچه
فرهنگ فارسی معین
( ~. چِ) (اِمصغ .) دریای کوچکی که به اقیانوس راه ندارد.
-
دریاچه
لغتنامه دهخدا
دریاچه . [ دَرْ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت . واقع در 16هزارگزی جنوب خاوری سبزواران و لب رودخانه ٔ هلیل ، با 228 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
دریاچه
لغتنامه دهخدا
دریاچه . [ دَرْ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان همائی بخش ششتمد شهرستان سبزوار. واقع در 75هزارگزی جنوب باختری ششتمد با 131 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
دریاچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ دریا] ‹دریاژه› (جغرافیا) daryāče دریای کوچک که از هر طرف خاک بر آن احاطه کرده باشد.
-
دریاچه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: deryâča طاری: deryâča طامه ای: deryâča طرقی: deryâča کشه ای: deryâča نطنزی: deryâča
-
دریاچه
دیکشنری فارسی به عربی
بحيرة , برکة
-
lake breeze
نسیم دریاچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بادی با منشأ مشابه نسیم دریا، عموماً ضعیفتر، که بعدازظهرها از روی سطح دریاچههای بزرگ به سوی سواحل میوزد
-
lake ice
یخ دریاچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] یخی که بر سطح دریاچه تشکیل شده باشد
-
lacustrine
دریاچهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مربوط به یک یا چند دریاچه یا تولیدشده در دریاچه
-
deflation lake
دریاچۀ بادروبشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دریاچۀ پرکنندۀ حوضهای که در ابتدا بهوسیلۀ فرسایش باد بهویژه در نواحی خشک و نیمهخشک به وجود میآید و معمولاً بسیار کمعمق است و در فصول خاصی آبدار میشود
-
relict lake
دریاچۀ بازمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دریاچهای در منطقهای که قبلاً دریا یا دریاچۀ بزرگی بوده است
-
dry lake 1
دریاچۀ خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] محلی که پیشتر دریاچه بوده، ولی اکنون یا باتلاقی است یا بهکلی خشک شده است
-
dimictic lake
دریاچۀ دوآمیختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ویژگی دریاچهای که معمولاً سالی دو بار در آن لایهبندی و چرخۀ آمیختگی رخ میدهد
-
erosion lake
دریاچۀ فرسایشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دریاچۀ پرکنندۀ حوضهای که براثر فرسایش به وجود آمده است
-
lava lake
دریاچۀ گدازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دریاچهای از گدازۀ مذاب معمولاً بازالتی در دهانۀ آتشفشانی