کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دریانورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دریانورد
/daryānavard/
معنی
۱. کسی که با کشتی روی دریا گردش و مسافرت کند.
۲. ناخدا.
۳. ملاح.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ملاح، ملوان، ناخدا، ناوبان
دیکشنری
mariner, navigator, sailor, seafarer, seafaring, seaman
-
جستوجوی دقیق
-
دریانورد
واژگان مترادف و متضاد
ملاح، ملوان، ناخدا، ناوبان
-
دریانورد
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ وَ) (ص فا.) 1 - آن که با کشتی دریا را طی کند. 2 - ملاح .
-
دریانورد
لغتنامه دهخدا
دریانورد. [ دَرْ ن َ وَ ] (نف مرکب ) دریانوردنده . دریارو. آنکه در دریا رود. (آنندراج ). مسافر دریا. (از لغت محلی شوشتر - خطی ). بحرپیما. بحری . || ملاح . کشتی بان . کشتی ران . نوتی . نواتی : خاطرم فحل است کو دریا نورد آمد چو شیرشیر بستن گربه آسا برن...
-
دریانورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) daryānavard ۱. کسی که با کشتی روی دریا گردش و مسافرت کند.۲. ناخدا.۳. ملاح.
-
دریانورد
دیکشنری فارسی به عربی
ملاح
-
جستوجو در متن
-
ملاح
فرهنگ واژههای سره
ملوان، دریانورد
-
آب نورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'ābnavard دریانورد؛ ملاح.
-
able seaman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دریانورد توانا
-
Elizabeth Cochrane Seaman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الیزابت Cochrane دریانورد
-
Seaman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دریانورد، ملوان، جاشو
-
sailor
واژهنامه آزاد
دریانورد، ملوان، ملاح.
-
دریانوردی
لغتنامه دهخدا
دریانوردی . [ دَرْ ن َ وَ ] (حامص مرکب ) عمل دریانورد. مسافرت در دریا. || کشتی رانی . (ناظم الاطباء). || ملاحی . کشتیبانی . و رجوع به دریانورد شود.
-
ناخدا
واژگان مترادف و متضاد
۱. دریانورد، کاپیتان، کشتیبان، ملاح ۲. ناخداباور
-
seafarer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دریانورد، دریا نورد، ملوان، بحر پیما