کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دریازن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دریازن
لغتنامه دهخدا
دریازن . [ دَرْ زَ ] (نف مرکب ) دریازننده . دزد دریایی . ج ، دریازنان . قُرصان . قَراصین . (یادداشت مرحوم دهخدا). بارجة. و رجوع به بارجة شود. || لقب انگلیسیان در همه ٔ جهان . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
قرصان
لغتنامه دهخدا
قرصان . [ ق ُ ] (معرب ، اِ) دریازن . ج ، قراصین (دریازنان ، دزدان دریایی ).
-
دزد دریایی
لغتنامه دهخدا
دزد دریایی . [ دُ دِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دریازن . (یادداشت مرحوم دهخدا). || در حقوق بین المللی ، اصطلاحاً کشتیی را گویند که مسلح کنند و بدون اجازه ٔ یکی از دول مبادرت به بحرپیمایی کنند و متعرض کشتیهای تجاری و جان و مال مسافرین و سرنشینان آ...
-
دیانوش
لغتنامه دهخدا
دیانوش . [ دَ ] (اِخ ) نام دریازن و دزدی دریائیست در قصه ٔ وامق و عذرای (از اسدی ). نام مهتر دزدانی باشد که در ایام وامق و عذرا در خشکی و دریا دزدی و راهزنی میکردند و بعضی گویند نام شخصی است که عذرا را بفروخت . (برهان ) (از آنندراج ) : بدان راه داران...
-
ایلیریا
لغتنامه دهخدا
ایلیریا. (اِخ ) ایلوریس و گاهی ایلوریا. اللوریقن . سرزمین قدیم مشتمل بر قسمت شرقی ساحل دریای آدریاتیک و پسکرانه ٔ آن . این ناحیه از ایلیریان نام گرفته که در ادوار پیش از تاریخ در آنجا مستقر شدند. ایلیریان مرکب است از قبایل هند و اروپایی (از قبیل دالم...
-
دراگوت
لغتنامه دهخدا
دراگوت . [ دْرا / دِ ] (اِخ ) (در مآخذ اروپائی ) شهرت طورغود علی پاشا دریازن ترک . از 1553 م . بین دریازنانی که در دریای اژه به کشتی های ونیزی دستبرد می زدند، شهرت یافت . جنووائی ها در 1540 دستگیرش کردند، ولی خیرالدین بارباروسا او را بازخرید و دراگوت...
-
دریک
لغتنامه دهخدا
دریک . [ دْرِ / دِرِ ] (اِخ ) سر فرانسیس . (1540 - 1596 م .). دریازن و دریاسالار انگلیسی و نخستین انگلیسی که با کشتی دور دنیا گشت (1577-1580 م .). مسافرتهائی به گینه وهند غربی کرد، در این زمان رقابت دریائی اسپانیا و انگلستان دوره ٔ ملکه الیزابت اول ر...
-
راهدار
لغتنامه دهخدا
راهدار. (نف مرکب ) راهدارنده . کسی که از طرف دولت مأمورگرفتن مالیات راه است از مسافران . (فرهنگ نظام ). کسی که بمحافظت راهها از طرف حکام مأمور باشد و ضبط خراج امتعه ٔ تجار بکند. (بهار عجم ) (ارمغان آصفی ) (آنندراج ). محافظت کننده ٔ طرق و شوارع . (ل...
-
دریازنی
لغتنامه دهخدا
دریازنی . [ دَرْ زَ ] (حامص مرکب ) کار دریازن . عمل دریازنان یعنی دزدان دریائی . (یادداشت مرحوم دهخدا). نوردی مسلحانه در دریاهای آزاد (نظیر راهزنی مسلحانه در خشکی ). دریازنان (دزدان دریائی ) تحت حمایت هیچ کشوری نباشند و به کشتی های همه ٔ ملل دستبرد م...
-
دریا
لغتنامه دهخدا
دریا. [ دَرْ ] (اِ) معروف است و به عربی بحر خوانند. (برهان ) (از آنندراج ). آب بسیار که محوطه ٔ وسیعی را فراگیرد و به اقیانوس راه دارد مجموع آبهای نمکی که جزء اعظم کره ٔ زمین را می پوشاند و هر وسعت بسیار از آبهای نمکی را دریا توان گفت و نوعاً دریا تق...