کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دریارو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دریارو
لغتنامه دهخدا
دریارو. [ دَرْ رَ / رُو ] (نف مرکب ) دریاگرفتگی . دریارونده . رونده در دریا. آنکه در دریا رود. دریاگذار. دریاپیما. از عالم (از قبیل ) آتش رو و موکب رو. (آنندراج ). سفرکننده در دریا. (ناظم الاطباء). دریانورد : کله خود دریاروان چون حباب بر آراسته خود ه...
-
جستوجو در متن
-
دریانورد
لغتنامه دهخدا
دریانورد. [ دَرْ ن َ وَ ] (نف مرکب ) دریانوردنده . دریارو. آنکه در دریا رود. (آنندراج ). مسافر دریا. (از لغت محلی شوشتر - خطی ). بحرپیما. بحری . || ملاح . کشتی بان . کشتی ران . نوتی . نواتی : خاطرم فحل است کو دریا نورد آمد چو شیرشیر بستن گربه آسا برن...