کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
درگیر
/dargir/
معنی
گرفتار؛ گیرافتاده.
〈 درگیر شدن: (مصدر لازم)
۱. گرفتار شدن.
۲. آغاز شدن زدوخورد.
۳. افروخته شدن آتش جنگ و نبرد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. گلاویز
۲. گرفتار، مشغول
دیکشنری
involved
-
جستوجوی دقیق
-
درگیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. گلاویز ۲. گرفتار، مشغول
-
درگیر
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِمر.) 1 - گرفتار. 2 - مشغول . 3 - آغاز زد و خورد.
-
درگیر
لغتنامه دهخدا
درگیر. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایسین بندرعباس و مشهور به درگور. رجوع به درگور شود.
-
درگیر
لغتنامه دهخدا
درگیر. [ دَ ] (ن مف مرکب ) گرفتار. دُچار. || (نف مرکب ) درگیرنده . مؤثر. || موافق . سازگار : صحبت ما و تو ناصح هیچ جا درگیر نیست جای ما در بزم او خالی بود یا جای تو.اثر (از آنندراج ).
-
درگیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) dargir گرفتار؛ گیرافتاده.〈 درگیر شدن: (مصدر لازم)۱. گرفتار شدن.۲. آغاز شدن زدوخورد.۳. افروخته شدن آتش جنگ و نبرد.
-
درگیر
دیکشنری فارسی به عربی
تفشي
-
واژههای مشابه
-
درگیر شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) 1 - دچار شدن . 2 - شروع شدن جنگ .
-
درگیر شدن
لغتنامه دهخدا
درگیر شدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گرفتار شدن . دچار آمدن . دچار خوردن . برخورد کردن . مواجه شدن . در محل نزاع و زد و خورد قرار گرفتن ، و این بیشتر در اصطلاح نظامی متداول است . || شروع شدن . درگرفتن . آغازیدن : درگیر شدن جنگ بین المللی . (یادداشت م...
-
درگیر شدن
لهجه و گویش تهرانی
آتش گرفتن
-
درگیر شد با
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَکّ بـ
-
جستوجو در متن
-
seize on
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درگیر شدن
-
besticking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درگیر شدن
-
conflates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درگیر می شود