کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درگوشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
درگوشی
مترادف و متضاد
پچپچ، زمزمه، زیرگوشی، نجوا
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
درگوشی
واژگان مترادف و متضاد
پچپچ، زمزمه، زیرگوشی، نجوا
-
درگوشی
لغتنامه دهخدا
درگوشی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به درگوش . بیخ گوشی . زیرگوشی . || سخنی که آهسته و به نرمی ، نزدیک گوش کسی گفته شود. پیچ پیچ . پچ پچ .- درگوشی گفتن ؛ نجوی کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
درگوشی
لهجه و گویش تهرانی
محرمانه
-
واژههای همآوا
-
در گوشی
لهجه و گویش تهرانی
محرمانه
-
جستوجو در متن
-
بوج بوج،پچ پچ
لهجه و گویش تهرانی
حرفهای محرمانه (درگوشی) و خصوصی
-
پِچ و پِچ
فرهنگ گنجواژه
حرف درگوشی، زمزمه.
-
نجوا
واژگان مترادف و متضاد
پچپچ، ترنم، درگوشی، زمزمه ≠ فریاد
-
پچپچ
واژگان مترادف و متضاد
۱. درگوشی، زمزمه، نجوا ۲. شایعه
-
زمزمه
واژگان مترادف و متضاد
۱. پچپچ، ترنم، درگوشی، نجوا ۲. سرود، نغمه
-
پچ پچ کردن
فرهنگ فارسی معین
(پِ پِ. کَ دَ) (مص ل .) نجوی ' کردن ، درگوشی صحبت کردن .
-
پچپچه
فرهنگ فارسی معین
(پِ پِ چِ) (اِصت .) سخنی که بر سر زبان ها بیفتد و مردم آن را به طور درگوشی به یکدیگر بگویند.
-
نجوا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نجوی] najvā ۱. سخن آهسته؛ زمزمه.۲. (اسم مصدر) آهسته حرف زدن دو تن با یکدیگر؛ درگوشی.
-
سرگوشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sarguši سخن گفتن بهصورت آهسته؛ درگوشی.〈 سرگوشی کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] آهسته و بیخ گوش با کسی سخن گفتن.