کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درگذشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
درگذشت
/dargozašt/
معنی
۱. درگذشتن.
۲. [مجاز] مرگ؛ مردن؛ وفات.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
رحلت، فقدان، فوت، مرگ، موت، وفات
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
درگذشت
واژگان مترادف و متضاد
رحلت، فقدان، فوت، مرگ، موت، وفات
-
درگذشت
فرهنگ فارسی معین
(دَ. گُ ذَ) (مص مر.) مرگ ، وفات .
-
درگذشت
لغتنامه دهخدا
درگذشت . [ دَ گ ُذَ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) درگذشتن . فوت . وفات . موت . مرگ . مردن : درگذشت وی به رمضان سال فلان بود. بمناسبت درگذشت فلان مجلس یادبودی در فلان جا منعقد است . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به درگذشتن شود.
-
درگذشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) dargozašt ۱. درگذشتن.۲. [مجاز] مرگ؛ مردن؛ وفات.
-
درگذشت
دیکشنری فارسی به عربی
موة
-
جستوجو در متن
-
فوت شد
فرهنگ واژههای سره
درگذشت، مرد
-
سال گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
مراسمگرفتن، برگزار کردن، (سالروز درگذشت)
-
وفات
فرهنگ واژههای سره
مرگ، درگذشت، میرش
-
widow
بیوهزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] زنی که پس از درگذشت همسرش یا طلاق از او ازدواج نکرده باشد
-
widower
بیوهمرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] مردی که پس از درگـذشـت همسـرش یـا طـلاق دادن او ازدواج نکـرده باشد
-
ارتحال
واژگان مترادف و متضاد
جابجایی، درگذشت، رحلت، کوچ، کوچیدن، مرگ، وفات
-
چله گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. چلهنشینی کردن، چلهداری کردن ۲. برگزار کردن (مراسم چهلمین روز درگذشت)
-
فقدان
واژگان مترادف و متضاد
۱. درگذشت ۲. کمبود، گمشدگی ۳. عدم، نابودی
-
فوت
واژگان مترادف و متضاد
پف، درگذشت، رحلت، مردن، مرگ، ممات، موت، واقعه، وفات ≠ تولد