کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درگاه سلیمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بارگیر سلیمان
لغتنامه دهخدا
بارگیر سلیمان . [ رِ س ُ ل َ / ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بارگیر و بارگیر جم باشد : زبان ثناگر درگاه مصطفی بهترکه بارگیر سلیمان نکوتر است صبا . خاقانی (از انجمن آرا) (آنندراج ).رجوع به بارگیرو بارگیر جم شود.
-
لقاربیک
لغتنامه دهخدا
لقاربیک . [ ] (اِخ ) محمدبن سلیمان الکاشعزی . صاحب حبیب السیر آرد: در اوایل حال در بلاد ترکستان به امر تجارت اشتغال داشت . در خلال آن احوال نزد یکی از خانان راه یافت و علم وزارت برافراشت و در اندک زمانی به تکفل آن مهم پرداخته و به سبب عدم قابلیت معزو...
-
مهر
لغتنامه دهخدا
مهر. [ م ُ ] (اِ) آلتی از فلز، سنگ ،عقیق و در عصر ما لاستیک و جز آنها که بر آن نام و عنوان کسی یا بنگاهی یا مؤسسه ای را وارون کنده باشندو چون بر آن مرکب مالند و آنگاه بر کاغذ و جز آن فشار دهند نام و نقش مذکور بر آن ثبت شود : که کشتی کسی را مده تا نخ...
-
حق گزاردن
لغتنامه دهخدا
حق گزاردن . [ ح َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) حق گزاردن کسی را. ادای حق او کردن : تو سلطان و راعی ما نیستی از بهر بزرگ زادگی تو که دست تنگ شده ای و بر ما اقتراحی کنی ترا حقی گزاریم . (تاریخ بیهقی ص 39).حق هر کس به کم آزاری بگزارم که مسلمانی این است و مسلمانم...
-
باب الرحمه
لغتنامه دهخدا
باب الرحمه . [ بُرْ رَ م َ ] (اِخ ) یکی از درهای مسجد بیت المقدس است ، و نام آن در قرآن چنین آمده است : «له باب باطنه فیه الرحمة و ظاهره من قبله العذاب » یعنی وادی جهنم که در جانب شرقی بیت المقدس است . (عقد الفریدچ فرید چ مصر 1359 هَ . ق . ج 7ص 298) ...
-
دل انگیز
لغتنامه دهخدا
دل انگیز. [ دِ اَ ] (نف مرکب ) دل انگیزنده . انگیزنده ٔ دل . انگیزاننده ٔ دل . دلاویز. گیرا. دلفریب . گوارا. مرغوب . مطلوب : تا به هر گوش دل انگیز و دل آویز بودغزل نغز و سماع خوش و آواز حزین . فرخی .برزن غزلی نغز و دل انگیز و دل افروزور نیست ترا بشنو...
-
شبانگه
لغتنامه دهخدا
شبانگه . [ ش َ گ َه ْ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) مرکب از شب + «گه » مخفف گاه پسوند زمان و مکان . شبانگاه : شبانگه رسیدند دل ناامیدبدان دژ که خواندندی او را سپید. فردوسی .شبانگه چو بنشست بر تخت ماه سوی آسیا شد به نزدیک شاه . فردوسی .شبانگه به درگاه بردش کش...
-
اخفش صغیر
لغتنامه دهخدا
اخفش صغیر. [ اَ ف َ ش ِ ص َ ] (اِخ ) اخفش اصغر. ابوالحسن علی بن سلیمان بن فضل نحوی بغدادی . او حافظ اخبار نیز بود. وفات بسال 315 هَ . ق . و از اوست کتاب الانواء. کتاب التثنیة والجمع. کتاب الجراد. (ابن الندیم ).و او از تلامذه ٔ مبرّد و ثعلب و یزیدی و ...
-
روزی ده
لغتنامه دهخدا
روزی ده . [ دِ ] (اِخ ) خدای عزوجل و روزی رسان . (آنندراج ). خدا. (از فهرست ولف ). روزی بخش . رازق : خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده رهنمای . فردوسی .که اویست جاوید برتر خدای هم اویست روزی ده و رهنمای . فردوسی .خداوند بخشنده و کارسازخداوند روز...
-
گیاه
لغتنامه دهخدا
گیاه . (اِ) گیا. گیاغ . (از برهان ) (انجمن آرای ناصری ). حشیش و نبات . (فرهنگ شعوری ج 2 ص 314). رستنی کوچک از علف و بوته در مقابل درخت . (فرهنگ نظام ). علف سبز و سبزه و نبات و علف خشک . (ناظم الاطباء). رُستنی . روییدنی . نامی . نامیه : سپاهی بیامد به...
-
مکمن
لغتنامه دهخدا
مکمن . [م َ م َ ] (ع اِ) کمینگاه . (دهار). جای پنهان شدن و کمینگاه . (غیاث ) (آنندراج ). کمینگاه و جای کمین . ج ، مکامن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : سر از البرز برزد قرص خورشیدچو خون آلوده دزدی سر ز مکمن . منوچهری .چون کمان گیرد اجل با تیر او...
-
داود پیغمبر
لغتنامه دهخدا
داود پیغمبر. [ وو دِ پ َ غ َ ب َ ] (اِخ ) صاحب فصل الخطاب و پادشاه بنی اسرائیل و از انبیاء آن قوم و پدر سلیمان است و پیامبری و سلطنت را همچون پسرش سلیمان جمع داشت در بیت لحم به سال 1086 یا1071 ق . م . بزاد. ابتدا شبانی گوسفندان ایشا پدر خود کردی . در...
-
تنگبار
لغتنامه دهخدا
تنگبار. [ ت َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) به اصطلاح سالکان ، حضرت باریتعالی است به اعتبار وحدت حقیقی که آنجا گنجایش هیچ چیز نیست ، نه از طریق وجود و نه از راه تعقل . (برهان ). به اصطلاح سالکان ، کنایه از وحدت حقیقی است که آنجا گنجایش هیچ چیز نیست . (آنندرا...
-
هدهد
لغتنامه دهخدا
هدهد. [ هَُ هَُ ] (ع اِ) هر مرغ که بانگ و فریاد کند. || کبوتر بسیاربانگ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پوپک . ج ، هداهد، هداهید. (منتهی الارب ). بوبو. بوبویه . پوپو. مرغ سلیمان . شانه سر. شانه سرک . بوبوک . ابوالربیع. ابوالاخبار. (یادداشت به خط ...
-
راستین
لغتنامه دهخدا
راستین . (ص نسبی ) مقابل کج . مقابل خم . (آنندراج ). مستقیم . راست : ز فرزند زهرا و حیدر گرفتم من این سیرت راستین محمد. ناصرخسرو.در هر قدم که می نهد آن سرو راستین حیف است اگر بدیده نروبند راه را. سعدی . || واقعی . حقیقی : ای شهریار راستین ای پادشاه د...