کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درکة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درکة
لغتنامه دهخدا
درکة. [ دَ رَ ک َ ] (ع اِ) درکه . منزلت ، هرگاه نزول آن در نظر گرفته شود و بادر نظر گرفتن صعود آن درجه خواهد بود. ج ، دَرَکات . و درکات النار منازل اهل آتش و جهنم است ، و گویند الجنة درجات و النار درکات . (از اقرب الموارد). پایه ٔ زیرین و طبقه ٔ دوزخ...
-
درکة
لغتنامه دهخدا
درکة. [ دِ ک َ ] (ع اِ) حلقه ٔ زه و وتر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حلقه ٔ زه کمان که در فُرضه افکنند. (یادداشت مرحوم دهخدا). || دوالی که بدان زه کمان را پیوند کنند. || پاره ای ازرسن و جز آن که بدان تنگ اسپ و شتر را اگر کوتاه باشد پیوند نما...
-
واژههای مشابه
-
درکه
فرهنگ فارسی معین
(دَ رَ کِ) [ ع . درکة ] (اِ.) 1 - ته . 2 - سرازیری . 3 - طبقة دوزخ . ج . درکات .
-
درکه
لغتنامه دهخدا
درکه . [ دَ رَ ک َ ] (اِخ ) (از: دَرَ، مخفف دره + که [ ک َ / ک ِ ] علامت تصغیر) و آن نام قریه ای است کوهستانی به شمال غربی تهران نزدیک اوین . (یادداشت مرحوم دهخدا). اسم دره ای است از کوه شمیران در بلوک شمیران تهران که قرای آن درکه و اوین و در جنوب آن...
-
درکه
لغتنامه دهخدا
درکه . [ دَ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش اردکو از شهرستان ایلام واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری قلعه دره و کنار راه مالرو امامزاده نصرالدین ، با 160 تن سکنه . آب آن از چشمه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
درکه
لغتنامه دهخدا
درکه . [ دَ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شمیران شهرستان تهران واقع در 12 هزارگزی باختر تجریش ، با 742 تن سکنه (طبق سرشماری سال 1335 هَ . ق .). آب آن از رودخانه ٔ محلی سرچشمه از توچال ، و راه آن فرعی است . در کوه آن سنگهای الوانی وجود دارد که برای م...
-
درکه
لغتنامه دهخدا
درکه . [ دَ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد واقع در 15 هزارگزی شمال گهواره و نزدیک به خلیفه ها. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . اهالی این ده از تیره ٔ سادات حیدری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
درکه
لغتنامه دهخدا
درکه . [ دَ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد واقع در 7 هزارگزی جنوب لردگان و 7 هزارگزی راه لردگان به پل کره ، با 156 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
درکه
لغتنامه دهخدا
درکه . [ دَ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاه واقع در 4 هزارگزی جنوب صحنه ، با 180 تن سکنه .آب آن از رودخانه ٔ صحنه و گاماسیاب ، و از راه آن اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
درکه
لغتنامه دهخدا
درکه . [ دَ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماهیدشت پائین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه . واقع در 9 تا 14 هزارگزی باختر کرمانشاه و 2 الی 5 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ کرمانشاه به شاه آباد، با 740 تن سکنه . آب آن از چشمه سار و قنوات . تابستان از راه شوسه ا...
-
درکه
لغتنامه دهخدا
درکه . [ دَ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ولدبیگی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاه واقع در 25 هزارگزی خاور نهر آب و 2 هزارگزی کره ، با 150 تن سکنه . آب آن از چشمه های متعدد و راه آن مالرو است . ساکنین آن از طایفه ٔ ولدبیگی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
-
درکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: درکَة، جمع: دَرَکات] [قدیمی] darake ۱. ته.۲. نشیب.۳. طبقه و پله رو به سرازیری و نشیب.۴. طبقۀ دوزخ.
-
وادی درکه
لغتنامه دهخدا
وادی درکه . [ ] (اِخ ) رودی است در افریقا. (نخبةالدهر دمشقی ص 113).
-
دِرِّکَه بَسَّن
لهجه و گویش بختیاری
derreka bassan 1. مجادله کردن؛ 2. پیله کردن، به چیزىبسیار ور رفتن.