کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درپی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
علی التوالی
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] [قدیمی] 'alattavāli پیاپی؛ پیدرپی؛ درپی هم.
-
دربه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] darbe = درپی
-
درپه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] darpe = درپی
-
دمادم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] damādam ۱. پیوسته؛ پیدرپی.۲. (قید) بهطور پیوسته و و پیدرپی.
-
تَتْرَا
فرهنگ واژگان قرآن
پي درپي
-
صدد
واژگان مترادف و متضاد
آهنگ، درپی، مترصد
-
melodic interval
فاصلۀ لحنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] فاصلۀ دو صدای پیدرپی
-
ازدنبال
واژگان مترادف و متضاد
ازعقب، پشتسر، درپی، درقفا
-
بگیربگیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عامیانه] begirbegir گرفتن و بازداشت کردن پیدرپی مردم.
-
متعاقب
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی: مَتعاقب] mote(a)'āqeb پیدرپی.〈 متعاقبِ: پس از؛ در پیِ.
-
پیاپی
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) pe(a)yāpey پیدرپی؛ پشتِ سر ِهم؛ دنبال ِهم.
-
همواره
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [پهلوی: hamvār] ‹همار، هماره، همارا، هاموار، هامواره› hamvāre همیشه؛ پیوسته؛ پیدرپی.
-
یکریز
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عامیانه، مجاز] yekriz پیدرپی و پشتسرهم.
-
شالیات
واژهنامه آزاد
موفقیت های پی درپی
-
غرنباغرنب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹گرمباگرمب› qorombāqoromb ۱. صدای کوبیدن چیزی پیدرپی.۲. صدای پیدرپی طبل و دهل.