کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درپیچیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
درپیچیدن
/darpičidan/
معنی
۱. پیچیدن؛ تا کردن؛ لوله کردن؛ لفافه کردن.
۲. با کسی درافتادن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
involve
-
جستوجوی دقیق
-
درپیچیدن
لغتنامه دهخدا
درپیچیدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) پیچیدن . تا کردن . ته کردن . لوله کردن . در لفاف کردن . لفافه کردن . (ناظم الاطباء). لف . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). درنوشتن . درنوردیدن . طی کردن . نوردیدن . ادماج . التواء. انعساف . کثافة. لف : نَول ؛ اقطیرار درپیچ...
-
درپیچیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] darpičidan ۱. پیچیدن؛ تا کردن؛ لوله کردن؛ لفافه کردن.۲. با کسی درافتادن.
-
جستوجو در متن
-
انضفار
لغتنامه دهخدا
انضفار. [ اِ ض ِ ] (ع مص ) بهم درپیچیدن دو کوه یا دو رسن . (از منتهی الارب ). بهم درپیچیدن دو رسن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بهم درپیچیدن دو کوه . (آنندراج ).
-
لوله کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص م .) در نوردیدن ، درپیچیدن .
-
نوشت
لغتنامه دهخدا
نوشت . [ ن َ وَ ] (مص مرخم ، اِمص ) مصدر مرخم است از نَوَشتن به معنی درپیچیدن و درنوردیدن . رجوع به نَوَشتن شود.
-
تعنقش
لغتنامه دهخدا
تعنقش . [ ت َ ع َ ق ُ ] (ع مص ) درپیچیدن و سختی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
درپیچیده
لغتنامه دهخدا
درپیچیده . [ دَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) پیچیده . ملتف . ملتفة. لفیف . (یادداشت مرحوم دهخدا).- درپیچیده شدن ؛ اندراج . تأشب . و رجوع به درپیچیدن شود.
-
انعساف
لغتنامه دهخدا
انعساف . [ اِ ع ِ ] (ع مص ) خم گرفتن و دوتا شدن و درپیچیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). انعطاف . (از اقرب الموارد).
-
ظهاریة
لغتنامه دهخدا
ظهاریة. [ ظُ ری ی َ ] (ع اِ) بندی از بندهای کشتی گیران و یا آن شغزبیة است که پای درپیچیدن باشد و یا بر پشت افکندن حریف را. || نوعی از آرمش با زنان . || اوثقه الظهاریة؛ محکم بست شانه ٔ او را.
-
تبعصص
لغتنامه دهخدا
تبعصص . [ ت َ ب َ ص ُ ] (ع مص ) تبعص . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اضطراب کردن . (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). || بخود درپیچیدن مار زخم خورده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط).
-
لوله کردن
لغتنامه دهخدا
لوله کردن . [ لول َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درنوشتن . پیچیدن . نوردیدن . درنوردیدن . طی ّ. درپیچیدن ، چنانکه کاغذ را. لف ّ. مقابل باز کردن و گستردن ،چون طوماری کردن . || حب ّ کردن : عبکة؛ پِسْت لوله کرده . حبکة؛ پِسْت لوله کرده . (منتهی الارب ).
-
اقطیرار
لغتنامه دهخدا
اقطیرار. [ اِ ] (ع مص ) خشک شدن گرفتن گیاه و درپیچیدن و خمیدن آن . || خشم گرفتن . || گریختن شتر ماده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شکستن (شکسته شدن ). (اقرب الموارد).
-
پای در پای کشیدن
لغتنامه دهخدا
پای در پای کشیدن . [ دَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بهم درپیچیدن دو پای از مستی و جز آن : دست در دست برده چون مصروع پای درپای میکشم چون مست .مسعودسعد.
-
تضیر
لغتنامه دهخدا
تضیر. [ ت َ ض َی ْ ی ُ ] (ع مص ) بانگ کردن گرگ و سگ و شیر. || فریاد کردن روباه از گرسنگی . || فریاد کردن و درپیچیدن و طپیدن از گرسنگی و الم و آزردن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تضور شود.