کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درونمرجع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
endophoric
درونمرجع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ویژگی مرجعداری که به مرجعی پیش یا پس از خود در همان متن زبانی ارجاع میدهد
-
واژههای مشابه
-
مرجع
واژگان مترادف و متضاد
۱. انسیکلوپیدی، دائرهالمعارف، فرهنگ، ماخذ، منبع ۲. محلرجوع ۳. عالم، فقیه، مجتهد ≠ مقلد
-
antecedent 3
مرجع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] واحدی زبانی در جمله که تعبیر واحدی دیگر را به دست میدهد
-
authority 2, telecommunications authority
مرجع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نهادی ملی برای سامان بخشیدن به مخابرات هر کشور و وضع مقررات مخابراتی برای تشویق شرکتهای مخابرات به رقابت بیشتر و حمایت از مشتریان و کاربران خدمات مخابراتی
-
مرجع
فرهنگ واژههای سره
بازیابه، بن مایه
-
مرجع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مرجِع، جمع: مراجع] marja' ۱. چیزی که برای کسب اطلاعات به آن مراجعه میکنند.۲. مجتهد جامعالشرایطی که در زمینۀ امور دینی اطلاعات کامل دارد.۳. [قدیمی] محل بازگشت.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] بازگشتن.〈 مرجع تقلید: عالم روحانی که مردم در ت...
-
مرجع
فرهنگ فارسی معین
(مَ جَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - محل بازگشت ، محل رجوع . ج . مراجع . 2 - شخص یا مقامی که می توان برای درخواستی به نزدش رفت . 3 - نوشته ای که برای به دست آوردن اطلاعاتی می توان به آن مراجعه کرد . ؛~ تقلید مجتهدی که در موضوع های دینی از او پیروی می کنند.
-
مرجع
لغتنامه دهخدا
مرجع. [ م َ ج َ ] (ع مص ) مرجِع. رجع. (اقرب الموارد). رجوع به رجع و مرجِع شود.
-
مرجع
لغتنامه دهخدا
مرجع. [ م َ ج ِ ] (ع اِ) زیر کتف . (منتهی الارب ). مرجع کتف ؛ اسفل آن . (از متن اللغة). رجع کتف . (یادداشت مؤلف ). || (مص ) بازگشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 87) (منتهی الارب ). انصراف . بازگردیدن . مقابل ذهاب به معنی رفتن . (از متن اللغة). رجوع . ...
-
مرجع
لغتنامه دهخدا
مرجع. [ م َ ج ِ / م َ ج َ ] (ع اِ) جای بازگشتن . (غیاث اللغات ). جای برگشت . جای بازگشت . (ناظم الاطباء). محل رجوع . (فرهنگ فارسی معین ). مآب . منقلب . بازگشت گاه . (یادداشت مؤلف ) : اژدها را به مرجعی مانند کردم که به هیچ تأویل از آن چاره نتوان کرد...
-
مرجع
لغتنامه دهخدا
مرجع. [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) سود برنده از مال التجاره و مسافرت که پس از برگشت سودی حاصل کند. (ناظم الاطباء). || زنی که پس از مرگ شوی به نزد خانواده و کسان خویش برگردد. راجع. (از متن اللغة).
-
مرجع
دیکشنری فارسی به عربی
مصدر
-
درون
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندر، اندرون، تو، داخل ۲. باطن، نهاد، وجدان ≠ برون، بیرون
-
درون
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) دعایی که زردشتیان خوانند و بر خوردنی ها دمند و سپس خورند.