کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
درود فرستادن
لغتنامه دهخدا
درود فرستادن . [ دُ ف ِ رِ دَ ] (مص مرکب ) نماز گزاردن . (ناظم الاطباء).تصلیة.(ترجمان القرآن جرجانی ). || درود رساندن .درود دادن . سلام و تحیت و آفرین رساندن : فرستم درود فرستاده اش گزین گزینان آزاده اش . فردوسی .سه دیگر بپیمود راه درازدرودش فرستاد و...
-
درود کار
لغتنامه دهخدا
درود کار. [ دُ ] (ص مرکب ) نجار. چوب تراش . (ناظم الاطباء). درودگر. درگر. و رجوع به درودگر شود.
-
درود کردن
لغتنامه دهخدا
درود کردن . [ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سلام رساندن . نماز گزاردن . (ناظم الاطباء). درود فرستادن . درود رساندن . تهنیت و آفرین کردن : پذیرفت گستهم و کردش درودکه بادی همیشه تو با کام و رود. فردوسی .- بدرود کردن ؛ وداع گفتن . وداع کردن : ملوک روزگار... چ...
-
درود گفتن
لغتنامه دهخدا
درود گفتن . [ دُ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) درود کردن . خداحافظ کردن . وداع کردن . (ناظم الاطباء). تصلیة. (از منتهی الارب ). || درود دادن . سلام کردن . دعای خیر گفتن . آفرین و تحیت گفتن : سوی طالقان آمد و مرورودسپهرش همی داد گفتی درود. فردوسی .همی خورد هرک...
-
درود گفتن
دیکشنری فارسی به عربی
حي
-
کشت و درود
لغتنامه دهخدا
کشت و درود. [ ک ِ ت ُ دُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) کشت و درو. کشت و برز. زرع . کشت . فلاحت .کشاورزی . عمل کاشتن و درو کردن . امور کشاورزی . رجوع به همین ترکیب و شواهد آن ذیل کشت شود : از ایران پراکنده شد هرکه بودنمانداندر آن بوم کشت و درود. فردوسی ...
-
جستوجو در متن
-
drude model
فرهنگ لغات علمی
مدل درود مدل درود
-
foreyard
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درود
-
سلام علیکم
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: سلامٌعلَیکم] salām[o(on)]'aleykom درود بر شما.
-
whirling dervish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درود می آید
-
greetings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با درود
-
صلوات
فرهنگ واژههای سره
درود فرستادن
-
علیه الصلات
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: علَیهالصلوة] [قدیمی] 'ale(a)yhessalāt درود بر او باد.
-
سلام علیک
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: سلامٌعلَیک] salām[on]'aleyk درود بر تو.
-
حُيِّيتُم
فرهنگ واژگان قرآن
به شما درود فرستاده شد