کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دروان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دروان
/darvān/
معنی
= دربان
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دروان
لغتنامه دهخدا
دروان . [ دَرْ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع در 25 هزارگزی جنوب باختری اسدآباد و یک هزارگزی گاوگدار. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
دروان
لغتنامه دهخدا
دروان . [ دَرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برغان بخش کرج شهرستان تهران واقع در 32 هزارگزی شمال کرج ، با 1026 تن سکنه . آب آن از رود محلی و چشمه سار تأمین می شود و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
دروان
لغتنامه دهخدا
دروان . [ دَرْ ] (ص مرکب ) دربان .حاجب . بواب . (آنندراج ). پاسبان در. (ناظم الاطباء).
-
دروان
لغتنامه دهخدا
دروان . [ دَرْ ] (ع اِ) بچه ٔ کفتار از ماده گرگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
دروان
لغتنامه دهخدا
دروان . [ دِ رَ ] (نف ، ق ) در حال دِرو. (یادداشت مرحوم دهخدا). در حال درو کردن .
-
دروان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] darvān = دربان
-
جستوجو در متن
-
وان
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) vān ۱. مانند؛ نظیر.۲. [قدیمی] = بان: پلوان، گلهوان، دروان، دشتوان.
-
تبوب
لغتنامه دهخدا
تبوب . [ ت َ ب َوْ وُ ] (ع مص ) (از: «ب وب ») دروان گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). دربان گرفتن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
سروال
واژهنامه آزاد
در میان اعراب دروان پیامبر ،علاوه بر پیراهن ، یکی دیگر از جامه های دوخته یا چفت و بستدار، "سروال" بود که به جای اِزار برای ستر پایین تنه به کار می رفت و می توان آن را "دامنِ پادار" یا چیزی مشابه آن گفت تا حدود زانو امتداد دارد گرچه از حیث پوشیدگی، ب...
-
برغان
لغتنامه دهخدا
برغان . [ ب َ رَ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان برغان بخش کرج شهرستان تهران در 38کیلومتری شمال باختری کرج از طریق کردان و 15کیلومتری حیدرآباد که سر راه شوسه واقع است . کوهستانی و سردسیری است . سکنه ٔ آن 2237 تن . آب از رودخانه ٔ دروان . شغل اهالی زراعت ...
-
خوارس
لغتنامه دهخدا
خوارس . [ خوا / خا رِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان برغان بخش کرج شهرستان تهران واقع در 18هزارگزی شمال باختری کرج . این دهکده در کوهستان واقع شده با آب و هوای سردسیری و 184 تن سکنه . رود دروان آنرا مشروب می کند ومحصول آن لبنیات و غلات و شغل اهالی زراعت...
-
حداد
لغتنامه دهخدا
حداد. [ ح َدْ دا ] (ع ص ، اِ) دربان . دروان . (مهذب الاسماء). بواب : لایقاس الملائکة بالحدادین . (ابوبکربن ابی قحافة). حاجب . دربان . (ناظم الاطباء) || زندانبان . بندیوان . سجان . (اقرب الموارد). ج ، حدادون و حدادین . || آهنگر. قین . (منتهی الارب ).ن...
-
سروال
واژهنامه آزاد
در میان اعراب دروان پیامبر ،علاوه بر پیراهن ، یکی دیگر از جامه های دوخته یا چفت و بستدار، "سروال" بود که به جای اِزار برای ستر پایین تنه به کار می رفت و می توان آن را "دامنِ پادار" یا چیزی مشابه آن گفت تا حدود زانو امتداد دارد گرچه از حیث پوشیدگی، ب...