کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دروازه 3 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
goal 1
دروازه 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] چهارچوبی که اگر توپ در آن قرار گیرد یا از آن عبور کند به تیم مقابل امتیاز تعلق میگیرد
-
واژههای مشابه
-
gateway hotel
هتلدروازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مهمانخانه/ هتلی واقع در مبادی ورودی شهر
-
gate 1
دروازه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نقطۀ سوار شدن مسافران به هواپیما در فرودگاه
-
gateway 2
دروازه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] شهر یا نقطۀ اصلی که به دلیل شرایط جغرافیایی و وضعیت شبکههای حملونقل بهعنوان محل دسترسی به یک کشور یا منطقه محسوب میشود
-
crash gate
دروازۀ امداد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] دروازهای در پیرامون فرودگاه که گروههای امداد و آتشنشانی و بررسی سانحه میتوانند از آنجا خود را بهسرعت به هواگَرد سانحهدیده برسانند
-
fare-registering faregate, turnstile
دروازۀ ثبّات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] دروازهای که کرایههای پرداختشده را ثبت میکند
-
signal gantry
دروازۀ علامت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سازهای دروازهمانند که پایههای آن در دو طرف یک یا چند خط قرار میگیرد و علائم بر روی آن نصب میشود
-
gate position, gate number
شمارۀ دروازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] عدد مربوط به دروازهای خاص که به یک پرواز اختصاص یابد
-
gateway city
شهر دروازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] شهری که به دلیل شرایط جغرافیایی و وضعیت شبکههای حملونقل بهعنوان اولین مقصد در یک کشور یا منطقه محسوب میشود
-
دروازه بان
لغتنامه دهخدا
دروازه بان . [ دَرْ زَ / زِ ] (ص مرکب ) حاجب . بواب . (آنندراج ). دروازه وان . دراب . (یادداشت مرحوم دهخدا). پاسبان دروازه . (ناظم الاطباء) : مانا که هست گردون دروازه بان دربنداجری است آن دو نانش زانعام شاه کشور. خاقانی .پس آنگه به دروازه ها تاختندز ...
-
دروازه بانی
لغتنامه دهخدا
دروازه بانی . [ دَرْ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) شغل و حرفه ٔدروازه بان . || (اِ مرکب ) خراجی که از ستور و غیره گیرند گاه عبور از دروازه . باجی که از واردبه شهری دم دروازه گیرند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
دروازه شکن
لغتنامه دهخدا
دروازه شکن . [ دَرْ زَ / زِ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) دروازه شکننده . شکننده ٔ دروازه : پنج پیل نر خیاره و پنج ماده ٔ دیوارافکن دروازه شکن بباید باشد که بکار آید شهری را که حصار گیرند. (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 400).
-
دروازه گاه
لغتنامه دهخدا
دروازه گاه . [ دَرْ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) چیزی که پیش کوهه ٔ زین از زیادت پهلوی زین است و معرب آن دَرْواسَج است . (از منتهی الارب ).
-
دروازه گوگ
لغتنامه دهخدا
دروازه گوگ . [ دَرْ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد واقعدر 16 هزارگزی جنوب خاوری بجستان و 6 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ عمومی گناباد به بجستان . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).