کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دروازه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دروازه
/darvāze/
معنی
۱. در بزرگ.
۲. در شهر.
۳. در قلعه.
۴. (ورزش) چهارچوبی دارای دو تیرک عمودی و یک تیرک افقی که بر روی آن تور انداخته باشند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
باب، در، درب، قاپو
دیکشنری
barbican, entrance, entry, gate, portal
-
جستوجوی دقیق
-
دروازه
واژگان مترادف و متضاد
باب، در، درب، قاپو
-
دروازه
فرهنگ فارسی معین
(دَ زِ) (اِمر.) 1 - در بزرگ ، درب . 2 - جایی در دو سوی میدان فوتبال و برخی بازی های دیگر که بازیکنان می کوشند توپ را در آن وارد کنند.
-
دروازه
لغتنامه دهخدا
دروازه . [ دَرْ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) ترجمه ٔ باب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مطلق «در» در تداول : ز دروازه بیرون نهادند پای زبان بسته از گفته هر یک بجای . فردوسی .دروازه ٔ سرای ازل دان سه حرف عشق دندانه ٔ کلید ابد دان دو حرف لا. خاقانی .گر از نعلش ه...
-
دروازه
لغتنامه دهخدا
دروازه . [ دَرْ زَ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان بیات بخش نوبران شهرستان ساوه واقع در یکهزار و هفتصد گزی شمال باختری نوبران . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
دروازه
لغتنامه دهخدا
دروازه . [ دَرْ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاه . واقع در 17 هزارگزی جنوب باختری سنقر و 12 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ سنقر - کرمانشاه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
دروازه
لغتنامه دهخدا
دروازه . [ دَرْ زَ ] (اِخ ) نام حصاری در سرحد روم . (آنندراج ) (غیاث ) : بانگ گشاددر او دمبدم رفته به دربند و به دروازه هم .امیرخسرو (در تعریف قصر، از آنندراج ).
-
دروازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) darvāze ۱. در بزرگ.۲. در شهر.۳. در قلعه.۴. (ورزش) چهارچوبی دارای دو تیرک عمودی و یک تیرک افقی که بر روی آن تور انداخته باشند.
-
دروازه
دیکشنری فارسی به عربی
بوابة
-
دروازه
لهجه و گویش بختیاری
darvâza در بزرگ دولنگهاى حیاط.
-
واژههای مشابه
-
gateway hotel
هتلدروازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مهمانخانه/ هتلی واقع در مبادی ورودی شهر
-
gate 1
دروازه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نقطۀ سوار شدن مسافران به هواپیما در فرودگاه
-
gateway 2
دروازه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] شهر یا نقطۀ اصلی که به دلیل شرایط جغرافیایی و وضعیت شبکههای حملونقل بهعنوان محل دسترسی به یک کشور یا منطقه محسوب میشود
-
goal 1
دروازه 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] چهارچوبی که اگر توپ در آن قرار گیرد یا از آن عبور کند به تیم مقابل امتیاز تعلق میگیرد
-
crash gate
دروازۀ امداد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] دروازهای در پیرامون فرودگاه که گروههای امداد و آتشنشانی و بررسی سانحه میتوانند از آنجا خود را بهسرعت به هواگَرد سانحهدیده برسانند