کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دره غول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گرم دره
لغتنامه دهخدا
گرم دره . [ گ َ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تنگ گزی بخش ارول شهرستان شهرکرد، واقع در 15 هزارگزی شمال باختر ارول و 50 هزارگزی تا راه عمومی کوهستانی . هوای آن معتدل ، دارای 160 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات پشم و روغن و...
-
گرم دره
لغتنامه دهخدا
گرم دره . [ گ َ دَ رِ ] (اِخ )دهی است از دهستان لار بخش حومه ٔ شهرستان شهرکرد، واقع در 36 هزارگزی شمال شهرکرد و 6 هزارگزی راه موسی آباد به نجف آباد. هوای آن معتدل و دارای 290 تن سکنه است . آب آنجا از زاینده رود تأمین میشود. محصول آن برنج و غلات و با...
-
valley breeze
نسیم درّه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← باد درّه
-
نمک دره
لغتنامه دهخدا
نمک دره . [ن َ م َ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جنت رودبار بخش رودسر شهرستان شهسوار که 130 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و سیب زمینی و عسل ، شغل مردمش زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
نهان دره
لغتنامه دهخدا
نهان دره . [ ن ِ / ن َ دَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) نهانخانه . (آنندراج ) (برهان قاطع) گنجینه . مخزن . (از برهان ). نهندره . (جهانگیری ) (رشیدی ). رجوع به نهانخانه شود : یک روز چارپا برد و اسپم از کله روز دگر اروس و قماش از نهاندره . پوربهای جامی (از جهان...
-
نهر دره
لغتنامه دهخدا
نهر دره . [ ن َ رِ دَرْ رِ ] (اِخ ) به نهر سییاب مراجعه شود.
-
هلوبن دره
لغتنامه دهخدا
هلوبن دره . [ هَُ ب ُ دَرْ رِ ] (اِخ ) دهی است از بخش رودسر شهرستان لاهیجان که 147 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
یک دره
لغتنامه دهخدا
یک دره . [ ی َ / ی ِ دَ رَ / رِ ] (ص نسبی ) یک در. یک دری . که دارای یک در است : او بدین یک دره ٔ خویش تکلف نکندتو بدین ششدره ٔ خویش تکلف منمای . خاقانی .و رجوع به یک دری شود.
-
یمگان دره
لغتنامه دهخدا
یمگان دره . [ ی َ / ی ُ دَ رَ ] (اِخ ) یمگان . (یادداشت مؤلف ). دره ٔ یمگان : سنگ یمگان دره زی من رهی از طاعت فضلها دارد بر لؤلؤ عمانی . ناصرخسرو.و رجوع به یمگان شود.
-
آسمان دره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ās[e]māndar[r]e کهکشان: ◻︎ به کوچهای که روی با کف گهرافشان / چو آسماندره سازی ز بس گهر باری (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۴۹).
-
یانه دره
لغتنامه دهخدا
یانه دره . [ ن َ دَ رِ] (اِخ ) دهی است از دهستان اورامان لهون بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج واقع در 32000 گزی شمال باختری پاوه . دارای 50 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ravine
تنگدره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیا، زمینشناسی] درۀ کوچک و باریک با دو بَر پرشیب
-
canyon
ژرفدره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، علوم جَوّ] درهای کشیده و عمیق و نسبتاًً باریک با دیوارههای پرشیب که اغلب رودی در کف آن جریان دارد
-
antivalley wind
پادباد درّه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] جریان برگشتی باد درّه در بالا
-
anticlinal valley
درۀ طاقدیسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] درهای که در امتداد محور طاقدیس است