کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درنگ کننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
معتام
لغتنامه دهخدا
معتام . [ م ِ ] (ع ص ) درنگ کننده . (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). درنگ کار. بسیار درنگ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
بطی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابلِ سریع] bati' درنگکننده؛ کند.
-
منتظر
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی] montazer کسی که در انتظار کسی یا چیزی است؛ درنگکننده؛ چشمبهراه.
-
مولا
لغتنامه دهخدا
مولا. (نف ) صفت دائمی از مولیدن . درنگ کننده . سخت درنگ کننده . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مولیدن شود.
-
متوقف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَوقّف] mote(a)vaqqef ۱. ایستاده؛ در یکجامانده.۲. کسی که بر چیزی درنگ کند؛ درنگکننده.۳. حیران؛ عاجز؛ درمانده.
-
ریث
لغتنامه دهخدا
ریث . [ رَی ْ ی ِ ] (ع ص ) بطی ٔ. درنگ کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کاهل . درنگ کننده . (از آنندراج ).
-
لابث
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] lābes ۱. درنگکننده.۲. مقیم در جایی.
-
مکیث
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (ص .) درنگ کننده .
-
مولا
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) مولنده ، درنگ کننده .
-
لابث
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (اِفا.) درنگ کننده .
-
ماکث
لغتنامه دهخدا
ماکث .[ ک ِ ] (ع ص ) درنگ و انتظارکننده . (آنندراج ). مکث نماینده و درنگ کننده و انتظارکشنده . ج ، ماکثون . (ناظم الاطباء). درنگ و اقامت کننده . (از اقرب الموارد).
-
متأنی
لغتنامه دهخدا
متأنی . [ م ُ ت َ ءَن ْ نی ] (ع ص ) درنگ کننده . (آنندراج ). کسی که درنگ می کند و سستی می نماید. (ناظم الاطباء). آن که در امری درنگ و تأمل کند. درنگ کننده . || انتظارنماینده . (آنندراج ). || کسی که از روی آگاهی و دانائی درهر کاری عمل می کند. || برد...
-
lingerer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تضعیف کننده، درنگ کننده، تاخیر کننده
-
lingerers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تضعیف کننده، درنگ کننده، تاخیر کننده
-
متاخر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَٲخّر] mote(a)'axxer ۱. درنگکننده؛ دارای تٲخیر.۲. [مقابلِ متقدم] نزدیک به اکنون؛ جدید.