کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درنه باجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درنه باجی
لغتنامه دهخدا
درنه باجی . [ دَ ن َ ] (اِ) در فارسی باستان ، نام ماهی در عهد هخامنشی مطابق ماه بابلی ابو، و ژویه و اوت فرنگی . (از دائرةالمعارف فارسی ).
-
واژههای مشابه
-
درنة
لغتنامه دهخدا
درنة. [ دَ رِ ن َ ] (ع ص ) مؤنث دَرِن ، گویند: یداه درنتان بالخیر؛ یعنی دو دست او آغشته به خیر است . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به دَرِن شود.
-
دِرِّنّه
لهجه و گویش بختیاری
derrenna درنده.
-
درنه جریت
لغتنامه دهخدا
درنه جریت . [ دُ ن َ/ ن ِ ج ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) (از: درنه ، تازیانه + جریت ، جریب ) باشد و آن مساحتی است معین ، و آن بازیی است که جوانان کارآزموده کنند و آن چنانست که میدانی بقدر دو سه جریب و زیاده معین و آب پاشی کنند و بر دو طرف آن از طول دو نشان...
-
درنه مین حیلک
لغتنامه دهخدا
درنه مین حیلک . [ دُ ن َ/ ن َ ل َ ] (اِ مرکب ) مین مخفف میان ، و حیل بر وزن میل ، دایره ای است که به زمین کشند و آنرا مندل گویند بر وزن صندل ، و کاف اراده ٔ تصغیر کند، یعنی دایره ٔ کوچک ، و آن بازیی است که جوانان کنند و چنانست که دایره به زمین کشند و...