کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درنظر داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درنظر داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
تامل
-
واژههای مشابه
-
درنظر مجسم کننده
دیکشنری فارسی به عربی
وجود
-
مقداری که معمولا برای کسری در اثر نشتی درنظر میگیرند
دیکشنری فارسی به عربی
تسرب
-
واژههای همآوا
-
در نظر داشتن
فرهنگ واژههای سره
به دیده داشتن، درنگر آوردن
-
جستوجو در متن
-
منظور کردن
واژگان مترادف و متضاد
محسوب کردن، لحاظ کردن، درنظر گرفتن، قلمداد کردن، منظور داشتن، مورد توجه قراردادن
-
تامل
دیکشنری عربی به فارسی
تفکر کردن , درنظر داشتن , انديشيدن , انديشه کردن , قصد کردن , تدبير کردن , سربجيب تفکر فرو بردن , عبادت کردن , سنجيدن , تعمق کردن , سنجش
-
کسوه
واژهنامه آزاد
در لغت:به کسر و ضم کاف و سکون سین و فتح واو از ریشه "کسو" به معنای لباس و پوشاک است. در فقه:به هر آنچه که مایه پوشش عرفی بدن فرد به گونه ای باشد که امکان رویت آن وجودنداشته باشد، کسوة گویند و برخی از فقیهان نیز لباس یا کسوة را مایه زیبایی نیز دانسته ...
-
گیج
لغتنامه دهخدا
گیج . (ص ) پریشان و پراکنده خاطر. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). || احمق و ابله . (برهان قاطع) (لغت فرس اسدی ) (معیار جمالی ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). دنگ و منگ . سبک سر. سبکسار. خل . گول : ای فلک با رفعت و تعظیم ت...
-
اعجام القرآن
لغتنامه دهخدا
اعجام القرآن . [ اِ مُل ْ ق ُرْ ] (ع اِ مرکب ) نقطه گذاری قرآن . حروف قرآن را نقطه نهادن . رفع ابهام کردن از قرآن به نقطه گذاردن بر حروف آن . توضیح آنکه ، اعجام مصدر باب افعال است و یکی از معانی باب مذکور سلب ، یعنی از میان بردن ریشه ٔ فعل است و چون ...
-
جارة
لغتنامه دهخدا
جارة. [ جارْ رَ ] (ع ص ، اِ) جردهنده . کسره دهنده . || راه بسوی آب . || شتری که به مهار کشیده شود. فاعلةبمعنی مفعولة مثل راضیة و دافق بمعنی مرضیة و مدفوق . و فی الحدیث : لا صدقةَ فی الابل الجارة و هی رکائب القوم لان الصدقة فی السوائم . (منتهی الارب )...
-
تابعیت
لغتنامه دهخدا
تابعیت . [ ب ِ عی ی َ ] (مص جعلی ، اِمص ) پیروی و اطاعت کردن . (فرهنگ نظام ). تابع بودن . پیرو بودن . || از رعایای یک ملک ودولت بودن . از تبعه ٔ مملکتی محسوب شدن . مثال : تابعیت ایران برای من باعث سرافرازی است . (فرهنگ نظام ).تابعیت : عبارت است از را...
-
خانواده
لغتنامه دهخدا
خانواده . [ ن َ / ن ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خاندان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). دودمان . خیل خانه . (ناظم الاطباء). تبار. دوده : اصیل زاده و از خانواده ٔ حرمت بزرگوار و به اقبال و دولت اندرخور. سوزنی . || اهل خانه . اهل البیت . (ناظم الاطباء).تاری...