کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درنده خویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درنده خویی
دیکشنری فارسی به عربی
غضب
-
واژههای مشابه
-
درنده خو
لغتنامه دهخدا
درنده خو. [ دَ رَ دَ / دِ ] (ص مرکب ) که خوی درندگی دارد. که خوی او چون درندگان است . خونخوار. سبع.
-
چشم درنده
لغتنامه دهخدا
چشم درنده . [ چ َ / چ ِ دَ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) چشم دریده . (ناظم الاطباء). آنکه چشم را بدراند. رجوع به چشم دریده شود.
-
شیر درنده
واژهنامه آزاد
هژبر
-
ادم درنده خو
دیکشنری فارسی به عربی
طائرة ورقية
-
ادم درنده خو یا خاءن
دیکشنری فارسی به عربی
ضبع
-
جستوجو در متن
-
گرگ دبانی
واژهنامه آزاد
نفس اماره درنده خویی
-
ferocity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فحشا، درنده خویی، وحشیگری، سبعیت
-
rapacity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رعب و وحشت، درنده خویی، یغماگری، از
-
گرگ دبانی
واژهنامه آزاد
نفس اماره درنده خویی گرگ درون
-
fury
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خشم، غضب، شدت، اضطراب، غیظ، هیجان شدید و تند، درنده خویی، روح انتقام، اشوب
-
سگتول
واژهنامه آزاد
حیوانی از خانواده سگ سانان که رفتار و شباهت زیادی به کفتار دارد.با گردن و پوزه درازتر از سگ. با پوست خالدار و قهوه ای و صدایی شبیه کفتار و درنده خویی شبیه کفتار. در روستاهای استان یزد یافت میشود.
-
خوی
لغتنامه دهخدا
خوی . (اِ) خصلت . طبیعت . عادت . خلق . وضع. روش . رسم . طرز. سرشت . مزاج . اصل . فطرت . (ناظم الاطباء). سیرت . اِخذ. اَخذ. سجیت . سلیقه . دأب . خیم . دیدن . دین . هجیر. شِنشِنَة. جنم . قِلِق . (یادداشت مؤلف ). غریزه . (مهذب الاسماء). خو : خردمند گو...